نوشته شده توسط : علی

 

 آیت‌الله انصاری همدانی از عرفا و سالکان دوران معاصر بود که به لحاظ عملی و نقلی، توجه بسیاری به سیره ائمه(ع) داشت و اشعاری را نیز در این خصوص سروده است.

خبرگزاری فارس: اشعاری از آیت‌الله انصاری همدانی درباره سیدالشهدا(ع) و قیام عاشورا
  •  
  •  
  •  

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، اولیای الهی علاوه بر عمل در گفتار خود نیز به ساحت مقدس معصومان علیهم‌السلام  ابراز ارادت کرده‌اند. یکی از این اولیا مرحوم انصاری همدانی است.

آیت‌الله حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی از عرفای معاصر و عالم عابد زاهد ناسک، در سال 1320 هجری، چشم به جهان گشود و در سال 1379 هجری دعوت الهی را لبیک گفت. در سیر و سلوک الهی علامه حسینی طهرانی، آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب، آیت‌الله نجابت، حجت‌الاسلام پهلوانی طهرانی، مرحوم دولابی و ... از جمله شاگردان و ارادتمندان مرحوم انصاری بودند.

علامه حسینی طهرانی، آیت‌الله انصاری را چنین معرفی می‌کند: مرحوم انصاری یکی از اولیای برجسته قرن اخیر بود که به لحاظ عملی، اعتقادی، رفتاری و در خفا نیز در ممشای ائمّه طاهرین صلوات الله علیهم أجمعین قدم می‌زد و نمونه‌ای بود که سیره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرفی می‌کرد.

از این استاد  فرزانه، اشعاری بر جای مانده است که مرحوم علامه آیت‌الله حسینی طهرانی در کتاب «مطلع انوار» چنین نقل می‌کند:

ای شه ملک ملاحت دلبر زیبای من/ قومی از غم کرده‌ای دل خون بت رعنای من

از هلال ابرویت خم کرده‌ای بالای من/ روزگارم ساخت چشمت ترک بی‌پروای من

آخر از رحمت نگر بر زردی سیمای من/ در شب هجران ندارم قصه جز با بوی تو  

هر زمان با چشم غمناکم به یاد روی تو/ ای خوش آن ساعت که گذرم افتد اندر کوی تو  

گه شوم مدهوش و گه مست ای صنم از بوی تو/ یا سپارم جان ز شوقت یار بی همتای من ...

علامه طهرانی می‌نویسد: و این اشعار از عین دستخط مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد جواد انصاری همدانی استنساخ شده است:

شعری درباره حضرت سیدالشهداء(ع) و واقعه کربلا

یکه تاز عرصه هر ابتلا/ تا روان شد سوی دشت نینوا

عزم جانبازی به راه دوست داشت/ خامه حق حکم او زین سان نگاشت

هم ز مبدأ، او وردش این کلام/ کز شهادت نوش خواهم کرد جام

هم گریزی نیست از این مرحله/ بر من و یاران من یک سلسله

هر که را نبود به سر این آرزو/ راه خود در پیش گیرد سو به سو

ما به ملک جاودان ره می‌بریم/ طالب آن ملک همره می‌بریم

همتش بالاتر از کاخ خیال/ مقصد والای او بودی وصال

این نصیب ار شد مبدل بر خلیل/ سبط او بنمود قربان‌ها قتیل

هم ز جان بگذشت و هم از اهل و مال/ داد دارایی به راه ذوالجلال

بود در انفاس او آب حیات/ زآن سبب بخشید عالم را حیات

دشمنان دین به دشت ماریه/ راه جان بردند سوی هاویه

خیل مشتاقان عیش جاودان/ جاودان گشتند در باغ جنان



:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 حسن رحیم‌پور ازغدی معتقد است: عنصر شهادت‌طلبی‌ مطلق را باید به درستی شناخت که ذره‌ای شک در آن راه ندارد و آنچه در ظهر عاشورا گذشت، در تضاد قطعی با شک بود که باید معرفت‌شناسانه مورد بررسی قرار گیرد.

خبرگزاری فارس: ظهر عاشورا مجسمه تاریخی «یقین» بود
  •  
  •  
  •  

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، «حسن رحیم‌پور ازغدی» نویسنده و نظریه‌پرداز انقلاب اسلامی در اسفندماه 1383 در پاسداشت نهضت عاشورا، در تالار ابن‌سینای مشهد سخنانی را ایراد کرده که متن آن توسط مؤسسه «طرحی برای فردا» منتشر شده است:

* جهاد، خشونت، شهادت، حماقت؟!

جنگیدن بدون قساوت قلب و کینه شخصی و حتی بدون هوسِ پیروزشدن و حب غلبه؛ جنگیدن برای وظیفه و نه برای نتیجه، جهاد و نبرد با صبغه رحمت و رحمانیت و در پاسخ به کسانی که دیروز و امروز و فردا، جهاد را خشونت و شهادت را حماقت دانسته‌اند.

آنان که بدون موضع علیه ظالم، مظلوم را دعوت به صلح و سازش با ظالم می‌کنند، با هر ادبیات و قیافه‌ای سخن گویند، بی‌شک دستشان در دست ظالمان است. آن کس که بدون داوری علیه ظلم و بدون تصریح به موضع و داوری میان ظالم و مظلوم، طرفین! را به صلح! دعوت می‌کند، جز توجیه ظلم، کاری نکرده است. نمی‌توان پیش از تعیین تکلیف ظالم و مظلوم، دو طرف ماجرا را با یک لحن، دعوت کرد که آرام بنشینید و خشونت نکنید! این کار، امضاء ننگین در پای ظلم موجود و محافظه‌کاری بی‌شرمانه و عوام‌فریبانه برای حفظ نامعادله‌ها و نابرابری‌های موجود است. دعوت ظالم و مظلوم به گفت‌وگو، بدون تعیین ظالم و بدون ایستادن در کنار مظلوم، خیانت است یا حماقت، و این بود کاری که عافیت‌پرستان در آستانه عاشورا می‌کردند و رسماً امام‌ حسین(ع) را موعظه کردند که آقا بالاخره، آنان کارهایی کرده‌اند ولی در هر صورت، دیگر وضعیت همین است، دست نگه دارید و تسلیم شوید!! این نوع دعوت به صلح، پیش از تعیین تکلیف ظلم، هرگز وجهه رحمانی دین نیست بلکه یک بدعت و توجیه ستم و نابرابری است.

فرهنگ جهاد برای رحمت و عدالت، از عاشورا آغاز نشد. بسیار پیش از آن و در جنگ‌های تحمیلی بر امیرالمؤمنین(ع) و حتی در جنگ‌های خلیفه سوم با کفار که شاید امام‌ حسن(ع) و امام‌ حسین‌(ع) در آن‌ شرکت کرده باشند، این منطق دیده شد. در سراسر مبارزات سیاسی و اجتماعی امام‌ حسین(ع) این پیام، پیدا بود که مجاهد، تشنه خون نیست و جنگیدن، نه آرزوی ما بلکه وظیفه ماست و هر گاه وظیفه شد، به ‌عنوان آخرین راه ‌حل، دیگر بدون هیچ شک و ضعفی، می‌جنگیم و در دریای خون، غوطه‌ می‌زنیم. جنگیدن بدون قساوت قلب، هنر بزرگِ مجاهدان راه خداست. در نبردهای بسیار پیش از عاشورا نیز از امام حسین(ع) ثبت شده و این یکی از هزاران است:

ابن‌قحطبه قهرمانی از شمشیرزنان دشمن، در گرماگرم معرکه به امام ‌حسین(ع) یورش آورد. امام‌(ع) شمشیر را چنان سریع زدند که هر دو پای او در یک لحظه، قطع و نقش بر زمین شد. در جنگ‌های تن ‌به ‌تن، در چنین موقعیتی مرسوم بود که ضربه آخر یا تیر خلاص می‌زدند؛ این عرف بود و کسی آن را ناجوانمردی نمی‌دانست. اما امام‌ حسین(ع) به بالای سر او آمدند. گمان می‌کنید نخستین کلمه‌ای که دشمن شکست‌خورده از امام‌ حسین(ع) می‌شنود، چیست؟ درسی بزرگ برای آنان که تفاوت جهاد و شهادت اسلامی با خشونت و حماقت را نمی‌فهمند.

امام‌ حسین(ع) از او پرسیدند: آیا کمک می‌خواهی؟ او آمده بود تا حسین(ع) را بکشد و آقا می‌پرسند: می‌گذاری کمکت کنم؟ می‌گوید: آری. بگو مرا ببرند. امام‌(ع) به ‌جای تیر خلاص، رو به سپاه دشمن می‌گویند: بیایید او را ببرید.

 

* جنگ بدون کینه، صلح بدون ظلم

آری؛ جهاد بدون خون‌آشامی، کشتن و کشته ‌شدن بدون لذت ‌بردن، جنگ بدون تعصب و برتری‌طلبی دنیوی، تنها برای رهایی، رشد و تکامل بشر و رفع موانع رشد از سر راه بشریت، دستورالعمل جهادی اسلام حسین(ع) است؛ از جنگ لذت نمی‌بریم ولی برای دفاع از کرامت و رشد بشر، حتی به جنگ نابرابر عاشورایی تن می‌دهیم. این منش امام ‌حسین(ع)، مخصوص کربلا نبود.

نمونه دیگر، به دوره جوانی امام‌ حسین بن علی(ع) باز می‌گردد؛ دوره‌ای که امام‌ حسن(ع) و ایشان، بیست ‌و هفت یا بیست و هشت ساله است و زمانه، زمان خلیفه سوم است که مسلمانان در بخشی از ایران با بقایای ساسانی می‌جنگیدند و پیش می‌رفتند. بخشی از ایران در زمان خلیفه دوم و بخشی در عصر خلیفه سوم، فتح شد. بر اساس نقل یکی از مورخان اهل سنت، دست‌کم در یک مورد، امام ‌حسن(ع) و امام ‌حسین(ع)، در جنگ آزادی‌بخش شرکت کرده‌اند. در این جنگ، فرمانده سپاه مسلمانان با فرمانده ارتش ساسانی، قرارداد متارکه و آتش‌بس امضاء کردند اما شبانگاه، فرمانده اموی علی‌رغم امضای آتش‌بس، به نیروهای دشمن شبیخون زد و اردوگاه آنان را فتح کرد ولی این پیروزی، یک شکست اخلاقی بود.

امام ‌حسن(ع) و امام‌ حسین(ع) به فرمانده ارتش عربی مسلمانان، اعتراض کردند که: این، شیوه‌ای کثیف بود و آن‌گاه اردوگاه را به نشانه اعتراض علیه فرمانده عرب، ترک کردند و به مدینه باز گشتند. استدلال ایشان، آن بود که این روش جهاد اسلامی و منش مجاهد نیست. جهاد آری، اما پیمان‌شکنی و پیروزی به هر قیمت، نه. پس جنگ را نیمه‌کاره گذاردند و به مدینه بازگشتند و ماجرا را به پدر بزرگوارشان، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) (که خلیفه نبودند)، گزارش کردند، پس آن روز امام علی(ع) به همین مناسبت در مسجد، بر منبر رفته و فرمودند: آری، این، جهاد اسلامی نیست و ما این شیوه را نمی‌پذیریم.

پیروزی به این قیمت را نخواهید و در جنگ نیز مبادا شرف و انسانیت و اخلاق را برای غلبه بر دشمن، زیر پا بگذارید. این همان آموزه است که در درجه نخست، وظیفه‌محور و مأمور به تکلیف باشید، نه به نتیجه، پس مجاهد، پراگماتیست نیست و سوداگرانه چرتکه نمی‌اندازد. برای هدفی مقدس بجنگید و با هر شیوه‌ای نمی‌توان به هر هدفی رسید؛ با شیوه درست به سوی هدف درست باید حرکت کرد.

 

* امامِ یقین و دفاع از عقلانیت انتقادی

بُعد چهارم، وجه نگاه اسلامی امام‌ حسین(ع) به عقلانیت و  عقل‌گرایی انتقادی، به دور از جزمیت و تعصب و پشت به شکاکیت و آشفتگی و عقل‌گریزی است. فرمودند: اگر هر آن چه عالمان و متفکران می‌گویند، بی‌استثنا درست می‌بود، جنون تکبر به سراغشان می‌آمد و تواضع نظری را بالمره ترک می‌گفتند، پس در پی متفکر بی‌خطا نشد بلکه در جوامع بشری و میان بشر عادی، حداکثر به دنبال کسانی باشید که اشتباهاتشان از دیگران، کمتر است.

انما العالِمُ مَن یَکثُر ثَوابُه؛ عالم، کسی است که تشخیص‌های صحیح او بیشتر باشد، نه آن که همه‌چیزدان و خطاناپذیر باشد. سیدالشهدا(ع) در این عبارت به معضل تاریخی مطلق‌سازی از خود و مطلق‌کردن علم محدود و عقل ناقص بشری اشاره می‌کنند که عامل اصلی انتقادناپذیری‌ها و تعصب‌های ما همین خودمطلق‌بینی ماست.

حضرت امام‌ حسین(ع) در این عبارت می‌فرمایند: همه، همواره ذهن خود را به روی حقایق تازه و تازه‌تر باز بگذارید و هرگز دریچه ذهن را به روی سخن دیگران نبندید، همواره در حق خود، احتمال خطا دهید. این خطاپذیری و تواضع علمی و ترک عُجب و گشودگی اخلاقی و منطقی به روی نقد و نوآوری البته با شکاکیت جدید غربی و عزل عقل به شیوه کانتی و نوکانتی که امروز در دنیای فرهنگ و فلسفه غرب رایج شده، هرگز یکی نیست. این گشودگی به‌ معنای شکاکیت نیست، انتقادپذیری اسلامی، عصبیت و جزمیت را نفی می‌کند و خطای بشر را به رسمیت می‌شناسد.

چنین تعابیری در کلام امام‌ حسین(ع) و اهل‌ بیت(ع) بارها آمده و نشان می‌دهد جریان وسیعی که با ادبیات دنیاگرا و سکولاریستی و بر اساس اصالت نفس، مفهوم جهاد و شهادت را در کنار تعصب و خرافه و جزمیت و ماجراجویی و خشونت‌طلبی و چنین کلماتی به ‌کار می‌برند و همه ارزش‌های بزرگ انسانی و فداکاری همه مجاهدان تاریخ را، به ‌نام جزم‌گرایی و بنیادگرایی می‌کوبند، چگونه سفسطه می‌کنند و مآلاً فرهنگ یزیدی را به نام اسلام می‌نویسند.

در منطق امام‌ حسین(ع)، ایمان، نه تعصب، بلکه ضد تعصب و جزم بدون برهان است. نباید گفت که هر کس شکاک و فاقد یقین نیست، جزمی و متعصب است؛ چنانچه نباید گفت هر کس لیبرال نیست، فاشیست است و متقابلاً نباید گفت که هر کس جزم‌گرا نیست، لیبرال است؛ این دیدگاه‌ها از هر دو سوی، افراطی و نادرست است.

به ‌رسمیت ‌شناختن علم بشر و در عین ‌حال، محدود و تدریجی دانستن آن و خطاپذیر دانستن معرفت انسانی، هر دو در فرمایشات امام‌ حسین(ع) آمده است و امروز به ویژه به این موضع دو بعدی و جامع معرفت‌شناختی صاحبِ عاشورا باید توجه کنیم و بدانیم که می‌توانیم و باید مجاهد و شهادت‌طلب و در عین ‌حال، خطاپذیر و نقدپذیر باشیم. می‌توان جزمی و متعصب نبود ولی مجاهد شهادت‌طلب بود. محدود و خطاپذیر دانستن معرفت بشر با یقین مجاهد و مشروعیت شهادت چه منافاتی دارد؟!

 

* یقین‌طلبی، بنیادگرایی یا لقاح معرفت؟

این قبیل روایات که از سیدالشهدا(ع) و سایر اهل بیت(ع) به دفعات رسیده است برای کسانی بیشتر معنادار خواهد بود که نوسان میان معرفت‌ستیزی و جزم‌اندیشی را در فلسفه غرب و در آثار شرقی ملهم از غرب خوانده و دیده‌اند که چگونه هر نوع یقین منطقی را که در عمل به جهاد و شهادت‌طلبی ختم می‌شود معادل با مفاهیمی چون جزم‌گرایی و بنیادگرایی قرار داده‌اند.

این قبیل روایات حسینی برای این افراد معنادارتر است تا دوستانی که در این مقولات، سابقه ذهنی ندارند. امام حسین(ع) فرموده‌اند: الْعِلْمِ لِقَاحُ الْمَعْرِفَة وَ طُولُ التَجَارِبِ وَ زِیَادَة فِی‌ الْعَقْلِ، نگاهی کاملاً واقع‌بینانه، انتقادی و آسیب‌شناسانه به عقل و معرفت بشر، بی آن که به شکاکیت و آنارشیزم معرفتی تن دهد و شکاکانه هیچ ‌چیز را نه معلوم بالفعل و نه بالقوه، ندانسته و همه ‌چیز را با همه ‌چیز مساوی‌ بخواند!

به هر سه تعبیر حضرت امام حسین(ره)، توجه معرفت‌شناسانه کنید: تعبیراتی چون لقاح معرفتی، طول تجربه و نیز کم‌ و زیادی در عقل، دقیقاً نشانِ گشودگی به ساحت رشد بشری است، نه نشان بن‌بست ‌بودن معرفت.

این تعبیرات، یعنی که ایشان علم بشر را محصول آمیزش اندیشه‌ها و نوعی لقاح معرفتی می‌دانند و به نقش تجربه بشری در رشد علم و ارتقای معرفت بشر، تأکید می‌کنند و از طول تجارب و انباشته ‌شدن تجارب بشری بر یکدیگر می‌گویند، پس عقل را یک شیء‌ جامد، مسقف و ثابت نمی‌دانند، زیرا در غیر این صورت زِیَادَة فِی‌ الْعَقْلِ، بی‌معنا بود.

این سه رکن، تغییر تدریجی عقل بشر، نقش تجربه انباشته بشری در معرفت و علم و لقاح و آمیزشی بودن و اجتماعی ‌بودن علم و معرفت در نگاه امام ‌حسین(ع)، که شرح حال معرفت عادی بشری (نه معرفت وحیانی) است، نشان می‌دهد که گرایش اسلامی در علم‌المعرفة و اپیستمولوژی چیست.

پس عنصر شهادت‌طلبی‌ مطلق را باید به درستی شناخت که ذره‌ای شک در آن راه نداشت و آنچه در ظهر عاشورا گذشت، در تضاد قطعی با شک بود و باید معرفت‌شناسانه نیز بررسی شود.

ظهر عاشورا، مجسمه تاریخی یقین است و دیدیم که این نگاه چگونه در عین حال، علم و معرفت بشری را قابل زیادت و رشد می‌بیند و عقلانیت را به ‌گونه‌ای متفاوت با جزمیت، تعریف می‌کند و راه نقد و شک و آمیزش فکری اجتماعی و رشد و تحول و پرسش و پاسخ و تجدید نظر را در حوزه عقل اسلامی، باز می‌گذارد، بی‌آنکه به سفسطه و شکاکیت و به نفی عقل و آنارشیزم معرفتی تن دهد. مرز یقین با تعصب همین‌جاست.

* جنایت‌کار و قدیس؛ در ترازوی کدام داوری؟

اتفاقی که در معرفت‌‌شناسی جدید غرب رخ داد، فقدان تفکیک میان شکاکیت با عقلانیت انتقادی و تفکیک میان جزمیت با یقین معرفتی بود. ابتدا به نام روشن‌گری، پرچم دیکتاتوری مطلقه عقل را برافراشتند و نفی وحی، نفی شهود بشری، و حتی تضعیف کامل تجربه حسی بشر را نتیجه گرفتند و امروز به نام نقد عقل، عاقبت در ورطه نفی عقل و نسبی‌گرایی افراطی نیز افتاده و شکاکیت و لاادری‌گری و منطق‌های شخصی غیر قابل تعمیم، بر همه معارف مسلط شده است. مبنای این پلورالیزم، نه امکان تکثر و تنوع عقلانی بلکه نفی هر گونه معیار برای هر نوع داوری است. این وضعیت، به حذف عقل از صحنه فرهنگ بشر، شبیه‌تر بوده و نتیجه عملی آن روشن است.

با لاادری‌گری، عملاً احمق‌ها و نوابغ در یک سطح معرفتی قرار می‌گیرند و دانا و نادان، گاه به یک اندازه، حق اظهار نظر و تصمیم‌گیری و حتی حق حاکمیت خواهند یافت، چنان ‌که در عوالم رسانه و سیاست جهانی می‌بینیم. در این منطق، جنایتکار و قدیس، ارزش مساوی می‌آبند؛ اندیشه عدالت‌خواهی و شرافت انسانی با اندیشه نظریه‌پردازان هموسکسوئل و هم‌جنس‌باز، به یک اندازه اندیشه‌ بوده و به یک معنا و یک اندازه، محترم شمرده می‌شوند.

و این است که در تفکر لائیک، دولت‌ها نسبت به هر دو گرایش اخلاقی و غیراخلاقی، باید بی‌طرف باشند و هیچ یک را تقویت و یا تضعیف نکنند. در این منطق، عالَم، بازار مکاره است و همه گرایشات به یک اندازه، محترم خواهند بود. اما در منطق معرفتی امام‌ حسین(ع) می‌توان تدریجی‌ بودن، نسبی ‌بودن، بشری ‌بودن و تکامل‌پذیر ‌بودن معرفت بشر را پذیرفت و در عین ‌حال، در دام آنارشیزم اخلاقی و معرفتی در نغلتید.

فرهنگ حسینی را بشناسیم و به خطرات اندیشه‌ای بیندیشیم که از علم، آلت قتاله ساخت و به جان بشر افتاد و سپس به نام بی‌طرفی علم، توانست علم را از اردوگاه انسانیت، خارج و در جبهه مقابل، چونان جیره‌خوار جباران تاریخ و ابزار دست سرمایه‌پرستان و قدرتمداران جهان، به کار گرفت و از تقسیم مساوی حاکمیت میان اندیشه‌های سیاه تاریخ با اندیشه‌های آزادی‌بخش، به تساوی دفاع کرد و می‌کند



:: بازدید از این مطلب : 73
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 12 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
 

 حضرت زینب(سلام الله علیها) ملقب به، عقیله بنی هاشم و عقیله الطالبین بود. عقیله، زن کریمه را می گویند که در بین فامیل بسیار عزیز و در خاندان خود ارجمند باشد. همچنین در فرهنگ عربی عقیله به زن خردمندی می گویند که مسائل را با صبر و خرد بالا حل و فصل کند و در کارش دوراندیشی و آینده نگری داشته باشد.

 
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ آنچه در کتب روایی و حدیثی مستند و قوی وجود دارد جاکی ا این است که حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) بانوی علم و فضل است. او علم خود را از جد بزرگوارش، پدر ارجمند و مادر گرامی و برادران عزیزش دارد. کسانی که متصل به وحی‎اند. نوشته‌اند حضرت زینب (سلام الله علیها) درس تفسیر برای بانوان داشت.
 
دختر امیرالمومنین علی (علیه السلام) دارای علم وافر خدادادی بود. ابن عباس از وی با این عبارت نقل می‌کند و می‎گوید: «بانوی خردمند ما زینب (سلام الله علیها) و همین بس که در بنی‎هاشم به «عقیله» یعنی بانوی خردمند معروف بود و آن هنگام که حضرت زینب (سلام الله علیها) در اسارت وارد کوفه شد. او بانوانی را که برای تماشا آمده‎اند، می‌شناسد. در و دیوار آن او را به یاد ایامی انداخت که بانوان همین شهر، صف اندر صف منتظر لقایش می‌نشستند تا در درس تفسیرش شرکت کنند و اکنون شهر به شهر می‌گردد.
 
از سخنان حضرت زینب (سلام الله علیها) در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه‌ها و سخنرانی‎هایی آینده نگرانه و خردمندانه که در فرصت‌های مختلف در برابر ستمکاران و طاغوتیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبی معلوم می‌شود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوی بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم اکتسابی نبوده و بهره‌ای الهی و جنبه خارق‎العاده داشته است.
 
شاهد این مطلب، کلام امام سجاد (علیه السلام) است که پس از خطبه کوفه بر او فرمود: "عمه جان آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمدالله دانشمندی معلم ندیده و فهمیده‌ای هستی که کسی تو را فهم نیاموخته است."
 
خطبه هاي حضرت زينب(س) به عنوان پديده اي زباني، از تأثيرات اجتماعي و فرهنگي دور نبوده است. زينب(س) از فصاحت و بلاغت قرآن و نبي اکرم(ص) و علي(ع) بهره ها برده؛ همان قرآن که فصاحت و بلاغت آن، خطباء و ادباء عرب را عاجز کرده و همان نبي که «أفصح من نطق بالضاد» بود و همان علي (ع)که نهج البلاغة او فصيح ترين کلامها بعد از قرآن وکلام نبي(ص) است.
 
 تحليل کلام چنين شخصيتي، اگر چه بارها و بارها صورت گرفته است، ولي به جرئت مي توان گفت که اکثر تحليلگران نتوانسته اند فصاحت و بلاغت ايشان را حتي به قدري بسيار اندک، نشان دهند؛ چرا که اکثر آنان به تحليل کلام ايشان با استناد به جنبه هايي محدود از ساختارهاي متني کلام، همچون ساختارهاي بلاغي قديم، اکتفا کرده و حتي نتوانسته اند ارتباط بعضي از اين ساختارهاي بلاغي، همچون آرايه هاي ادبي نظير استعاره، تشبيه و سجع را با فصاحت و بلاغت ايشان بيان کنند.
 
در حالي که اوج فصاحت و بلاغت زينبي زماني بروز مي کند که ايشان با توجه به هر موقعيت، بهترين کلام را متناسب با آن جايگاه، بيان مي کند. به عبارت ديگر، زيبايي هاي تمام ساختارهاي متني کلام ايشان، از ساختارهاي کلي و بنايي آن تا ساختارهاي اسلوبي و دروني، همگي در ارتباط با بافت موقعيتي آن ظهور پيدا مي کنند.
 
خطبه های حضرت زینب(س) هر کدام دارای موقعیتی خاص است که اسلوبی خاص را هم می طلبد .
 
در این گزارش به بررسی خطبه ی ایراد شده توسط ایشان در شهر کوفه می پردازیم.:
 
این خطبه زمانی خوانده شد که کاروان اسرای اهل بیت از کربلا وارد کوفه شد. پیر و جوان، زن و مرد، به معابر آمده بودند تا مغلوبین و اسرا را ببینند. برخی ناراحت و برخی بهت زده و گروهی از شدت تاثر می گریستن ولی اکثرمردم نیز به گمان اینکه اسرای رومی هستند به آنها سنگ می زدند و با دیدن آنها در آن حال، شادمانی می کردند. در این حال کاروتن اسیران زیر محافظت و مراقبت شدید سربازان و نیروهای مسلح یزیدی بودند .
 
مردم در دو طرف مسیر حرکت کاروانیان صف کشیده بودند و نظاره گر بودند. همه ی این کارها برای این بود تا حس تنهایی و حقارت کاروان را در مردم ایجاد نمایند. مردم ناآگاهانه پیروزی یزیدیان را جشن گرفته بودند و کف می زدند. آری به خیال خود به استقبال کفار و اسرای رومی شکست خورده از سپاهیان اسلام رفته بودند و بر آل رسول الله(ص) سنگ می زدند .
 
در این زمان بود که زینب(س) با قوت ایمان، زبان حکمت گشود و با تیغ بلاغت، سینه ی نفاق را شکافت و با همان حالت روحی و مشکلات روانی که بر او فشار می آورد و در حالی که بر روی شتر عریان سوار بود، دستهایش بسته و چشمانش گریان و مصیبت زده، و سرهای مقدس شهدا نیز پیشاپیش آنها در حرکت بودند و کودکان نیز به دنبالشان روان .
 
آری در همین حالات سخت و جان فرسا هنگامی که موقعیت را مناسب تشخیص می دهد نگاهی بر مردم می افکند و آنها را به سکوت دعوت می کند سپس با انتخاب بهترین فرصت ها و زیبا ترین کلمات و جملات ، و با شجاعتی بی نظیر و علی وار بر مسند وعظ و خطابه می ایستد و شاید از همان مکان و همان لحظه بود که نهضت توابین را خلق می کند.
 
رسولی محلاتی به نقل از احتجاج طبرسی می نویسد: هنگامی که حضرت علی بن الحسین را به همراه زنان از کربلا به کوفه آوردند، زنان کوفی با دیدن آنان به شدت می گریستند و گریبان چاک می کردند و مردان نیز با آنان گریه می کردند. زین العابدین (ع) که در آن زمان بیمار بود به صدای بلند فرمود: اینان برما می گریند پس چه کسی جز اینها ما را کشت؟ در این وقت زینب (س) با اشاره ای مردم را ساکت کرد. با همان اشاره نفس ها در سینه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد، آنگاه زینب (س) چنین گفت: سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و برگزیده اش . و سپاس ای مردمان کوفه ! ای مردمان دغل پیشه و فریبکار و بی حمیت و حیله گر ! اشکانتان خشک نشود و ناله هایتان پایان نپذیر! براستی حکایت شما حکایت زنی است که رشته های خود را محکم بافته بود و پس باز می کرد، شما سوگند تان را دستاویز فساد قرار دادید! شما چه دارید جز لاف زدن و دشمنی و دروغ ! و همچون کنیزان چاپلوس و دشمنان سخن چین ! یا هماند سبزه وگیاهی که برفراز سرگین روید و یا همچون نقره ای که روی قبر را بدان اندود کرده باشند که ظاهری زیبا و فریبنده و باطنی بد بو گندیده دارد. براستی که بد توشه ای برای خود فرستادید که خشم خدا برشماست و در عذاب جاویدان هستید! آری بگرید که به خدا سوگند شایسته گریستن هستنید، بسیار هم بگریید واندک بخندید که ننگ آن گریبان گیر شما شد و بال آن شما را در برگرفت و هرگز لکه این این ننگ را از امان خود نتوانید شست! و چگونه پاک خواهید کرد لکه ننگ کشتن فرزندان خاتم پیامبران و معدن رسالت و آقای جوانان بهشت را ! همان که در جنگ سنگر شماست و در پناه حزب و دسته شماست و در هنگام صلح سبب آرامش دلتان و مرهم زخمتان و در جنگ ها مرجع شما و بیانگر دلیل های روشن و چراغ هدایت شما بود !
 
حضرت ادامه می دهند: براستی چقدر بد است آنچه برای خود پیش فرستادید و چقدر بد است بار گناهی را که برای روز جزا بر دوش خود نهادید !نابودی و سر نگونی بر شما باد ! کوشش تان به نومیدی انجامید و دستهایتان بریده شد و سوداگری شما زیان داد و به خشم خدا باز گشتید و خواری بیچارگی را برای خود مسلم و قطعی کردید! وای بر شما ! هیچ میدانید چه جگری از رسول خدا پاره کردید ؟ وچه پیمان محکمی را بستید ؟ و چه پردگیانی را از او از پرده بیرون افکندید؟ وچه حرمتی را از او هتک کردید؟ وچه خونی را از او ریختید؟ کار بسیار و بزرگی انجام دادید که نزدیک است آسمانها از هول این کار از شکافد و زمین متلاشی شود و کوهها از هم بپاشد! مصیبتی بس دشوار و بزرگ بد وکج و پیچیده و شوم که راه چاره در آن بسته و در عظمت به اندازه آسمان خون ببارد و براستی که عذاب آخرت خوار کننده تر خواهد بود و یاری نخواهید داشت ! و این مهلت تاخیر در کیفر الهی شما را خیره نکند که خدای عزوجل در انتقام عجله نمی کند و ترسی از فوت و از دست رفتن انتقام ندارد حتما پروردگار در کمینگاه شماست .
 
آنگاه شروع به خواندن اشعاری در رسای حادثه کربلا نمود.
 
خطبه های حضرت زینب(ُس)با خطبه های امام علی (ع) در نهج البلاغه شباهت زیادی دارد و شاید از همین جهت است که ایشان را عقیله بنی هاشم(عقل کل) می خونند؛ این امر باعث می شود حتی کسانی که هنوز به ماهیت آنها شک داشتند از اصالت آنها مطمئن شوند و به یاد سخنان امام علی بیافتند زیرا اینجا همان کوفه ای است که علی در آن می زیست و کوفیان کلام نافذ او را به یاد دارند و هنوز مدت زمان چندانی از شهادت آن حضرت نگذشته است . این شباهت در کلام تعجب ندارد زیرا او دختر علی (ع) است ، پاره ی تن و وارث او.
 
حضرت زینب(س) از پیامبر(ص)، به پدر تعبیر می کند و با انتخاب این کلمه، باز هم خود و قافله ی اسیران را بهتر به مردم معرفی می کند و نسب خود را با پیامبر روشن می کند، تا همه دریابند که این قافله از کدامین دودمان و قبیله اند و افکار و احساسات مردم را در دست بگیرد و دیگر مردم آنها را به چشم اسیر ننگرند . سپس به به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان ، یعنی سست عنصری و پیمان شکنی آنها اشاره می کند و آنها را بر این خصلتشان آگاه  می کند.
 
از برادر شهیدش ، امام حسین (ع) ، به عنوان پاره ی جگر رسول الله (ص) و سرور جوانان اهل بهشت ، تعبیر کرد و بنی امیه را کشنده ی او و خاندان پیامبر معرفی می کند . این تعبیر چنان آتشی در جان کوفیان انداخت که تمام آثار کفر و نفاق و جهالت را از جان آنان زدود .
 
در قسمتی از این خطبه به معرفی شخصیت پدرش ، این بزرگ مظلوم عالم ، می پردازد و اورا به کوفیان سست عهد و نامرد می شناساند تا آنها را به یاد ظلمهایی که به او کرده اند بیاندازد . آری این زینب (س) دخترش است که بعد از سالها ، سکوت علی(ع) را شکست و از او دفاع کرد و او را به همگان می شناساند .
 
خطبة ایشان در کوفه، در میان مردم بوده است؛ مردمی که استاد مطهری مهم ترین عامل در اقدام آنها به قتل فرزند رسول خدا(ص) را جهالت آنان می داند و در واقع امام حسین، شهید فراموش کاری مردم شد. همین مردم اگر چه اهل بیت پیامبر(ص) را تنها گذاشتند، ولی بعدها جوانه های نهضت مقاومت و بیداری در میان آنها آشکار و به صورت قیام توابین و مختار، روییده شد و به حکومت هزارماهة بنی امیه خاتمه داد.
 
در حقیقت، تأثیر این خطبه در مردم، اولین بذرهای این قیامها را در وجود آنها کاشت . لذا واجب بود که این خطبه ها به صورتی ایراد شود که بیشترین تأثیر را در آنها بگذارد و وجدان خفته آنان را بیدار کند.
 
بعد از اینکه خطبه ی حضرت زینب (س) تاثیر شگرفی بر کوفیان نهاد و همه را متحول و گریان ساخت، یزیدیان به ناچار سریع آنها را از آنجا بیرون بردند ، زیرا بیم قیام علیه بنی امیه می رفت .
 
به هر حال کاروان اسرا را به سوی دارالاماره ی یزید بردند و در آنجا آنها را در یک صف ، همانند اسیران مشرک ، و در روبه روی ابن زیاد قرار دادند . ابن زیاد که سرمست پیروزی بود ، شروع به توهین نسبت به حضرت زینب(س) نمود ، اما باز هم حضرت زینب (س) در اینجا سخنانی فرمودند که ظرافت هایی در آن نهفته است که محصول کیاست و هوشیاری ایشان بوده است و متناسب با یک ماموریت و سیاست تبلیغی است.
 
در مقابل ابن زیاد با آن همه کبکبه و دبدبه می ایستد و شجاعانه او را تبهکار، بدکار، دروغگو و ... می خواند و از هیچ کس و هیچ چیز نمی هراسد آنهم در قالب یک اسیر . واقعا تحسین بر انگیز و شجاعانه است . الله اکبر .
 
او را فرزند مرجانه و زنا زاده می خواند، ان هم در مقابل همگان. در آن روزگار که یکی از راههای شناخت افراد، نام پدر آن شخص بود، زینب ابن زیاد را با نام مادرش می خواند، یعنی پدرت نامعلوم است و تو حاصل چنین روابط نامشروعی بوده ای. آیا توهینی بالاتر از این، آن هم در مقام یک اسیر . واقعا شجاعت او در قالب یک زن ستودنی و قابل تقدیر نیست.
 
حضرت زینب در پاسخ به این سوال ابن زیاد که با استهزاء از زینب (س) پرسید: (چگونه دیدی کار خدا درباره ی برادر و خاندانت را ؟) با بی اعتنایی می فرماید (فقط زیبایی و خیر بوده است)
 
ابن زیاد با این سوال می خواست آنها را باطل و خودشان را نماینده ی خدا نشان دهد، اما زینب (س) از آن هم علیه خودشان استفاده می کند و آنها را محاکمه شوندگان در مقابل پروردگار، نشان می دهد و حقانیت خود و خاندانش را ثابت می کند. نه تنها نمی گذارد ابن زیاد به هدفش نائل شود، بلکه باعث می شود تا از سخنانش نتیجه ی عکس بگیرد.


:: بازدید از این مطلب : 96
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 

 

حجت‌الاسلام عالی با بیان اینکه قیام امام حسین(ع) تنها برای شرابخواری یزید یا برای ایجاد حکومت اسلامی نبود گفت: یزید نه تنها بستر ساز منکر در زمان خود بود، بلکه برای تاریخ بستر سازی منکر می‌کرد.

به گزارش صراط، در شب پنجم مراسم سوگواری اباعبدالله الحسین(ع) در حسینیه امام خمینی(ره) که در حضور مقام معظم رهبری برگزار شد، حجت‌الاسلام مسعود عالی استاد حوزه علمیه قم با اشاره به نامه امام حسین(ع) به محمد حنفیه درباره قیامش برای امر به معروف و نهی از منکر، با طرح این سوال که این چه منکر و چه معروفی بود که امام حسین(ع) برای آن چنین قیام عظیمی انجام داد، گفت: آیا این قیام فقط برای فسق و فجور و شراب‌خواری یزید بود.

 

* قیام امام حسین(ع) تنها برای شرابخواری یزید نبود

 

وی با اشاره به حادثه حره در سال 63 در مدینه منوره رخ داد، افزود: مردم مدینه در آن قیام به همین دلیل بر یزید شوریدند که او فاسق و شرابخوار است؛ آنها عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه را به شام و نزد یزید فرستادند تا ببینند که آیا مخالفت امام حسین(ع) با یزید درست بود یا نه و عبدالله خبر داد که ما در شام دعا می‌کردیم که مبادا بر ما باران سنگ نازل نشود.

حجت‌الاسلام عالی ادامه داد: مردم مدینه پس از گزارش عبدالله قیام کردند و سردمداران یزید را از شهر اخراج کردند و یزید لشکری فرستاد که در منطقه حره مستقر شد و به مردم مدینه اولتیماتوم داد اما آنان قبول نکردند و لشکر در حالی وارد مدینه شد که به فرمان فرمانده‌اش جان و مال و ناموس مردم این شهر 3 روز مباح شده بودند و فجایع بزرگی رخ داد.

 

* قیام امام حسین(ع) تنها برای ایجاد حکومت اسلامی نبود

 

این استاد حوزه علمیه قم، در ادامه با طرح این سوال که آیا معروفی که امام حسین(ع) برای آن قیام کرد، حکومت اسلامی در کوفه بود، گفت: این عباس همین را فهمید و به امام(ع) گفت که کوفیان با پدرت و برادرت وفا نکردند.

وی با اشاره به طبقات منکر و معروف افزود: تمام گناهان منکر است چه صغیره باشد چه کبیره و حتی در روایت است که بدترین گناهان آن است که آن را کوچک بشماریم چراکه این کوچک شمردن گناه به معنی نگاه متکبرانه به خداست.

حجت الاسلام مسعود عالی در ادامه سخنان با طرح این سوال که روح و ریشه گناهان چیست که امام حسین(ع) علیه این منکر قیام کرد، مثالی زد و گفت: کسی که شرابخوار است گناهکار است، کسی که کارخانه تولید شراب دارد گناهش از او بیشتر است اما کسی که برای شکستن قبح شرابخواری تلاش می‌کند از همه اینها گناهکارتر است.

 

* فرهنگ‌سازی منکر با هنر از هر گناهی بدتر است

 

وی با اشاره به تلاش‌ها برای فرهنگ‌سازی منکر با هنر و بسترسازی منکر، افزود: امروز 78 درصد سینمای جهان در اختیار هالیوود است و اگر از این سینما دو عنصر هرزگی و خشونت را حذف کنیم چیزی از آن نمی‌ماند و تمام هالیوود توسط 7 شرکت صهیونیستی اداره می‌شود.

حجت الاسلام عالی در ادامه با بیان اینکه یزید نه تنها بستر ساز منکر در زمان خود بود، تصریح کرد: یزید برای تاریخ بستر سازی می‌کرد همانگونه که معاویه گفت تا نام پیامبر اسلام(ص) را دفن نکنم از پا نخواهم نشست.

 

* امام حسین(ع) برای دولت مستقر اهل بیت(ع) قیام کرد

 

وی با بیان اینکه حکومت اسلامی حق ولی معصوم است و هر حکومت دیگری غاصب است، افزود: امام حسین(ع) باید به کوفه می‌رفت تا حجت را تمام کند اما امام حسین(ع) به دنبال دولت مستعجل اهل بیت(ع) نبود بلکه به دنبال مستقر ولایت بود.

حجت الاسلام عالی با اشاره به روایتی امام باقر(ع) از شب عاشورا که امام حسین(ع) فرمود فردا در این منطقه همه شهید می‌شوید اما مهدی ما خواهد آمد و ما برمی‌گردیم، تاکید کرد: قیام امام حسین(ع) خشت اول و بذری است که برای ظهور و دولت مستقر اهل بیت(ع) گذاشته شد.

وی با اشاره به شعار «یالثارات الحسین(ع)» یاران امام زمان(عج) افزود: پس از دوران امام زمان(عج) رجعت شروع می‌شود و اولین رجعت، رجعت امام حسین(ع) است و ایام الله سه روز است روز ظهور، روز رجعت و روز قیامت که امام حسین(ع) در راس همه این روزهاست.

حجت الاسلام مسعود عالی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به شهادت امام سجاد(ع) وظیفه آن امام همام(ع) پس از قیام عاشورا را نگهداشتن یاران باقی مانده و تربیت یاران جدید دانست و گفت: امام سجاد (ع) پیام عاشورا را با گریه و دعا به مردم رساند و او بود که با صحیفه سجادیه آغازی بر نهضت باقریه و جعفریه بود.



:: بازدید از این مطلب : 101
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 

 

روز سيزدهم محرم الحرام سال 61 هجري قمري اسراي کربلا را با غل و زنجير در کوفه گرداندند و سپس وارد مجلس ابن زياد کردند،عبد الله بن عفيف که از شيعيان اهل بيت در کوفه بود به ابن زياد اعتراض کرد و به همين دليل ماموران او را دستگير و به شهادت رساندند.
به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران، 13 محرم: ورود اسراي كربلا به مجلس ابن زياد؛ انتشارخبرشهادت امام حسين عليه السلام در مدينه و شام؛ شهادت عبدالله بن عفيف

1) اسراي اهل بيت عليهم السلام در مجلس ابن زياد

پس از آنكه اسرا و سرهاي مقدس شهدا را در كوفه گردانيدند، ابن زياد در كاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسين عليه السلام را در برابرش گذاشتند، آنگاه زنان و كودكان آن حضرت را به همراه امام سجاد عليه السلام در حالي كه به طناب بسته بودند وارد مجلس نموده، در برابر تخت آن ملعون ايستاده نگاه داشتند. در اين حال درباريان آن ملعون به تماشا ايستاده بودند.

پس از ورود اسرا نزد عبیدالله، وی با اشاره به حضرت زینب گفت: «این زن کیست؟» گفتند: «زینب دختر علی بن ابی طالب (عليه السلام) است». لذا خطاب به او گفت: «رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟» حضرت زینب پاسخ داد: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم. خداوند شهادت را برایشان نوشته بود و آنان به سوی آرامگاه ابدی خود شتافتند و به زودی خدا میان ما و تو و آنان را جمع خواهد کرد». ابن زیاد گفت: «شکر خدای را که شما را کشت و دروغ شما را ثابت کرد».

زینب گفت: «شکر خدای را که ما را به وسیلۀ محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) گرامی داشت و ما را پاک و پاکیزه قرار داد».

سپس عبیدالله بن زیاد رو کرد به امام سجاد (عليه السلام) و گفت «اسم تو چیست؟» پاسخ داد: «علی بن الحسین (عليه السلام)». گفت: «مگر خدا علی را نکشت؟» آن حضرت پاسخ داد: «من برادر بزرگتری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند».

عبیدالله گفت: «بلکه خدا او را کشت». پاسخ داد: «خداوند جان ها را هنگام مرگ، می گیرد».

عبیدالله از پاسخ آن حضرت عصبانی شد و دستور داد او را بکشند، اما حضرت زینب شجاعانه بر عبیدالله فریاد زد: «خون هایی که از ما ریختی کافی نیست، اگر می خواهی او را به قتل برسانی، مرا نیز همراه او بکش. پس دستور رهایی او را داد. سپس عبیدالله با چوب دستی خود بر لبان مبارک امام حسین (عليه السلام) زد. زَید بن أَرقم و أنس بن مالک دو صحابی رسول الله (صلي الله عليه و آله ) به وی اعتراض کردند و هر کدام به وی گفتند: «من خودم شاهد بودم که رسول الله (صلي الله عليه و آله) بر موضع چوب دستی تو بوسه می زد .

پس از چند روز عبیدالله دستور داد اسرا را به همراه علی بن الحسین (عليه السلام) که به زنجیر کشیده شده بود، روانه شام کنند.

 2) اسراي اهل بيت عليهم السلام در زندان كوفه

عبیدالله بن زیاد پس از پایان دیدارش از اسرای کربلا، دستور داد امام سجاد علیه السلام و اهل بیت او را در خانه‌ای جنب مسجد اعظم کوفه حبس کنند. خبررسانان به دستور عبید الله خبر قتل امام حسین علیه السلام را در مدينه و شام  منتشر کردند.

خود عبید الله هم نامه‌ای به یزید نوشت و اخبار تازه را به او داد و پرسید اکنون چه کند؟ یزید نیز دستور داد عبید الله اسرا را با سرهای شهدا به شام بفرستد.

‹‹اما در تاریخ درباره‌ی اینکه این مدت چقدر طول کشیده و بر حضرت سجاد علیه السلام و بقیه‌ی اسرا و خاندان اهل بیت چه گذشته، چیزی ثبت نشده است. تنها واقعه‌ای که شاید در اوایل ورود به این زندان به صورت اعجاز رخ داده است، همان بازگشت حضرت سجاد علیه السلام به صحرای کربلا برای خواندن نماز و دفن اجساد پدر و سایر شهدا است. ››

3) شهادت عبدالله بن عفيف

عبدالله بن عفيف ازدي بزرگواري از اصحاب اميرالمومنين عليه السلام بود و در جنگ هاي جمل و صفين دو چشم خويش را از دست داده بود، لذامشغول عبادت بود.

او هنگامي كه شنيد پسر زياد ملعون به اميرالمؤمنين عليه السلام و امام حسين عليه السلام نسبت كذب مي دهد، از ميان جمعيت برخاست و گفت: ساكت باش اي پسر مرجانه، دروغگو تويي و پدر تو كه به تو اين مقام را داد. اي دشمن خدا! فرزندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را مي كشي و در منابر مؤمنين اين چنين سخن مي گويي؟

مأموران خواستند متعرض او شوند كه با كمك قبيله اش به خانه رفت، ولي بعد آمدند و خانه او را محاصره كردند. پس از رشادت هاي او و دخترش، دستگير شد و همانطور كه از خدا خواسته بود به دست بدترين خلق يعني ابن زياد به شهادت رسيد.



3) دفاع عبدالله بن عفيف از اهل بيت و شهادت وي به دست ابن زياد

عبدالله بن عفيف ازدي، يکي از شيعيان کوفه و از هواداران جدي اميرالمومنين و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) در اين شهر بزرگ بود و در قيام مسلم بن عقيل (عليه السلام) نيز از حاميان وي به شمار مي رفت.

وي که در رکاب اميرالمونين عليه السلام چشمانش را از دست داده بود، به خطر سالخوردگي و نابينايي، توفيق ياري امام حسين (عليه السلام) در سرزمين کربلا را نيافت. اما هنگامي که سرهاي شهيدان کربلا را به همراه اسيران اهل بيت، وارد کوفه کرده و عبيدالله بن زياد براي زهر چشم نشان دادن به مخالفان و اظهار پيروزي و شادماني در شهادت امام حسين (عليه السلام) و يارانش در واقعه کربلا، در مسجد کوفه براي مردم سخنراني کرد و به مقام شامخ اميرمؤمنان و امام حسين (عليهما السلام) اسائه ادب و بي حرمتي نمود، با عکس العمل شديد عبدالله بن عفيف روبرو شد.

وي در برابر عبيدالله برخاست و با صداي بلند به او خطاب کرد: اي پسر مرجانه! فرزندان پيامبر (صلي الله عليه و آله) را مي کشي و بر فراز منبر و مقام صديقين تکيه مي زني و سخنان کفرآميز بر زبان جاري مي کني؟

عبيدالله بن زياد که انتظار چنين پيشامدي را نداشت،دستور داد، وي را دستگير کرده و صدايش را خاموش گردانند.

عبدالله بن عفيف، مردان طايفه 'أزد' را به ياري طلبيد و بي درنگ هفتصد تن از مردان اين طايفه، از داخل و خارج مسجد به ياري او شتافته و او را از دست دژخيمان عبيدالله رهانيدند.

اما همين که تاريکي شب فرا رسيد و مردم در خانه هاي خويش آرميدند، مأموران عبيدالله به خانه عبدالله بن عفيف هجوم آورده و او را با ضربات شمشير به شهادت رساندند. آن گاه، سرش را بي رحمانه از بدن جدا کرده و پيکر بي جانش را در محله 'سبخه' به دار آويختند.

بدين گونه، نخستين جرقه اي که مي رفت کوفه را پس از شهادت امام حسين (عليه السلام) به حرکت درآورد و جنبش عظيمي را پي ريزي کند، به دست مزدوران حکومت اموي به خاموشي گراييد.

ولي همين امر، جرئت و جسارت مردم در برابر عامل زورگو و ستم پيشه اي چون عبيدالله بن زياد را زيادتر نمود و زمينه قيام هاي بعدي را فراهم کرد.

پس از مجلس شوم ابن زياد، اهل بيت(عليهم السلام) را با غل و زنجير وارد زندان کوفه نمودند. ابن زياد به مدينه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسين (عليه السلام) را منتشر ساخت.


منابع:


تقويم شيعه

اللهوف ، سید ابن طاوس


:: بازدید از این مطلب : 136
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 8 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 
میلیونها شیعه مسلمان در سراسر جهان مراسم گراميداشت تاسوعا وعاشوراي حسيني را برگزار کردند.
به نقل از پرس تی وی، ارادتمندان و عاشقان شهیدان کربلا در کشورهای منطقه شرق آسیا ، دیشب و امروز با حضور در حسینیه ها در ژاپن، کره جنوبی و کره شمالی در سوگ شهادت حضرت سید الشهدا و یاران از جان گذشته اش عزاداری کردند.
شیفتگان مکتب و آرمان امام حسین(ع) در پکن با حضور در حسینیه سفارت ایران ، یاد شهیدان مظلوم کر بلا را گرامی داشتند و در مصیبت جانسوز شهادت امام حسین(ع) و یاران فداکارش اشک ماتم ریختند و بر سینه زدند.
در این مراسم که دانشجویان ، بازرگانان ، مسوولان و کارکنان نهادهای ایرانی و خانواده های آنان همچنین عاشقان امام حسین(ع) از لبنان ، جمهوری آذربایجان ، افغانستان ، پاکستان ، چین و کویت حضور داشتند حجت الاسلام و المسلمین رضا حاج ابراهیم استاد دانشگاه و روحانی اعزامی از ایران درباره فلسفه عاشورا به عنوان نماد و مظهر بندگی و ایثارگری مطالبی بیان کرد.
مراسم عزاداری همچنین در شهرهای مختلف چین ازجمله ، گانسو ، نین شیا ، سین کیانگ ، گوانگجو ، شانگهای و هنگ کنگ با حضور عزاداران حسینی برگزار شد.
مراسم گرامیداشت تاسوعای حسینی دیروز و دیشب با حضور گسترده عاشقان امام حسین (ع) و یاران با وفایش در حسینه ها و تکایایی شهرهای آلماتی، استانه پایتخت و دیگر شهرهای جمهوری قزاقستان برگزار شد.

در این مراسم که جمعی از ایرانیان، افغان ها اتباع جمهوری آذربایجان مقیم قزاقستان و دیگر ملیت ها شرکت داشتند با حضور در حسینیه ثامن الائمه یاد و خاطره آزادگی امام سوم شیعیان امام حسین (ع) را گرامی داشتند.
در این مراسم سخنرانان به تشریح علل ماندگاری واقعه عاشورا پرداختند و در ادامه مداحان با قرائت اشعاری عزاداران را در سینه زنی همراهی کردند.
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی با حضور عاشقان اباعبدالله حسین(ع) در شهر بیشکک پایتخت جمهوری قرقیزستان برگزار شد.
در شب سالگرد عاشورای حسینی ایرانیان؛ افغان ها ؛ پاکستانی ها و اتباع جمهوری آذربایجان مقیم قرقیزستان با حضور در مسجد امام علی (ع) شهر بیشکک،مظلومیت امام سوم شیعیان(ع) را به سوگ نشستند.
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی عصر دیروز در 30 مسجد و حسینیه در سراسر کشور روسیه برگزار شد.
مراسم عزاداری شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و 72 یار باوفایش همزمان با ده منطقه مسلمان نشین روسیه که میزبان شیعیان هستند در سه مسجد اصلی شهر مسکو نیز برگزار شد.
مسجد خاتم النبیاء شهر مسکو پذیرای ایرانیان و افغان های مقیم این شهر بود که در سوگ سرور و سالار شهیدان با قرائت زیارت عاشورا نوحه خوانی کردند و در غم مظلومیت اهل بیت علیهم اسلام بر سر سینه زدند و اشک ماتم ریختند.
مراسم عزاداری عاشورای حسینی با حضور جمع زیادی از ایرانیان و ایتالیایی های مسلمان در رم برگزار شد.
این مراسم با سخنرانی، نوحه خوانی مداحان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نوحه خوانی و سینه زنی عزادارن برگزار شد.
همزمان با رم مراسم سوگواری مشابهی در دیگر شهرهای بزرگ ایتالیا مانند ناپل در جنوب و میلان و تورینو در شمال این کشور هم برگزار شد.
شیعیان مقیم نیویورک در ظهر عاشورای حسینی، مراسم عزاداری و سینه زنی در سوگ شهادت سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) را در مسجد امام علی (ع) این شهر برگزار کردند.
این مراسم با حضور عزادارنی از شیعیان ایرانی، افغانی، تاجیک و دیگر کشورها، با شور و اندوه فراوان برگزار شد.
شیفتگان خاندان عصمت و طهارت در تاجیکستان در غم شهادت حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) نماز ظهر عاشورا را اقامه کردند.
عزاداران حسینی همچنین به یاد آخرین نماز سید مظلومان در ظهر روز عاشورا نماز جماعت را اقامه کردند.

بحرین


پیشاور


حیدرآباد


ترکیه


میانمار


:: بازدید از این مطلب : 151
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
رسانه‌هاي عراقي از تغيير رنگ تربت امام حسين (ع) به رنگ سرخ در صبح روز عاشورا خبر دادند.

به گزارش سیرنیوز به نقل از خبرگزاري نون الخبريه عراق؛ "علاء ضياءالدين" مدير موزه الحسينيه کربلا با تائيد اين خبر، افزود: تربت اخذ شده از نزديکترين مکان مقبره شريف امام حسين (ع) در روز عاشورا و در مقابل بازديدکنندگان به رنگ سرخ تغيير رنگ داد. اين در حاليست که شبکه تلويزيوني کربلا وابسته به‌ آستان مقدس امام حسين (ع) اين حرکت نادر را به صورت مستقيم پخش کرد. در همين حال، برخي از نمايندگان پارلمان عراق با حضور در اين موزه، به بازديد از اين تربت خاک کربلا پرداختند. گفتني است؛ روز گذشته در بين بازديدکنندگان از موزه کربلا و همزمان با تغيير رنگ تربت خاک امام حسين (ع)، حسين الشهرستاني معاون نخست وزير عراق در امور انرژي نيز حضور داشت.



:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

ضریح جدید امام حسین(ع) روزهای هفتم و هشتم آذرماه مصادف با دوازده و سیزده محرم در میدان امام حسین تهران(ع) میهمان عاشقان حضرتش است.

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، این شورا ضمن اصلاح خبر قبلی تصریح می کند که ضریح مطهر جدید با استقرار در میدان امام حسین(ع) میهمان تهرانی ها خواهد بود.
 
این ضریح جدید که به دست هنرمندان ایرانی در شهر مقدس قم ساخته شده آماده اعزام به کربلای معلی است.
 
ضریح مقدس در روز یازدهم ماه محرم(ششم آذر) پس از بدرقه مردم شهر قم، به سمت حرم امام خمینی(قدس) حرکت و پس از استقبال و برگزاری مراسم ویژه، صبح روز دوازدهم ماه محرم(هفتم آذر) با استقرار در میدان امام حسین(ع) میهمان مردم تهران خواهد بود.
 
بر اساس اعلام این شورا مردم تهران می توانند با حضور خود، این ضریح منور را در 48 ساعت استقرار آن در تهران، روزهای دوازدهم و سیزدهم ماه محرم(هفتم و هشتم آذرماه) زیارت کنند.
 
این ضریح مطهر قرار است با عبور از استانهای مرکزی، لرستان، خوزستان از مرز شلمچه به سمت کربلای معلی انتقال یابد.



:: بازدید از این مطلب : 118
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
 
پناهیان - شب 11 محرم - دانشگاه امام صادق (ع)؛
 

خداوند معمولاً وقتی می خواهد عبد بودن را امتحان کند این کار را با مفهوم ولایت انجام می‌دهد و ...

 
 
 
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، حجت الاسلام پناهیان در شام غریبان اباعبدالله الحسین (ع) در دانشگاه امام صادق (ع) به سخنرانی پرداخت که بخشی از آن در ذیل آمده است:
 
خیلی از اوقات تعاریف دیگری از دین برای ما می‌شود، یکی از این تعاریف خوب بودن است؛ یعنی کار خوب انجام دهیم و پاداش بگیریم، ضمن اینکه این حرف غلطی نیست، اما به وضوح می توان تشخیص داد که این حرف دلنشین نیست؛ ما به دنیا نیامده‌ایم تا خواسته‌های اصیل خود را کنار بگذااریم، بلکه باید خواسته‌های نفسانی خود را زیر پا بگذاریم. ما نیامده‌ایم تا عشق و علاقه‌ ذاتی به خداوند را زیر پا بگذاریم.
 
خوب بودن به این معنا نیست که از خواسته‌های عمیق دل خودمان بگذریم، اما باید خواسته‌های سطحی دل را قربانی کرد؛ چرا که این دو با هم جمع نمی‌شوند و با هم تعارض دارند.
 
دین برنامه‌ای برای پاسخ ما به خواسته‌های عمیق جان است؛ چرا که دین همان فطرت است، اگر کسی در زمینه تهذیب نفس بررسی کند، خواسته های عمیق خد را پیدا می‌کند؛ دین خواسته‌های انسان را مدیریت می‌کند.
 
اگر به خواسته‌های سطحی بپردازیم، خواسته‌های عمیق بی‌پاسخ می‌مانند و موجب سرگشتگی و حیران انسان می‌شود.
 
محور و مهم‌ترین خواسته‌های عمیق ما چیزی جز عبودیت نیست؛ همان‌طور که یک کودک در ابتدای زندگی تمام عشقش بندگی نسبت به پدر و مادر است، بی دلیل دوست دارد در آغوش مادر باشد یا کنار پدر و مادر باشد، این رفتار کودک نشان دهنده فطرت انسان در رابطه با پرودگار؛ اولیای خدا همین‌ رابطه را با پرودگار داشتند.
 
انسان باید این رابطه را که در درونش وجود دارد، پیدا کند؛ مفهوم کمال، به خود رسیدن است؛ غربی‌ها در علوم انسانی بر برش هایی از زندگی انسان نگاهی می‌کنند؛ چرا بعضی از مفاهیمی که در علوم انسانی غربی وجود دارد، در قرآن کمتر به آنها پرداخته شده یا اصلاً پرداخته نشده است؟
 
آیا این تصادفی بوده است؟ آیا این نشان دهنده رشد بشر است که از قرآن جلو  زده است؟ یکی از اصطلاحات قرآن حب است، یعنی خود را دفن کردن و انسان این را انکار می‌کند.
 
بعضی از مفاهیمی که تحت عنوان علم عرضه می‌شود، حتی ارزش نقد کردن هم ندارند؛ اگر ذهن انسان محدود نشده باشد، می‌تواند درک کند حدیث پیامبر را که می فرمایند من برای اتمام مکارم اخلاق برگزیده شده‌ام؛ این حدیث در واقع زیرمجموعه همان عبودیت است.
 
یکی از نتایج عبودیت، سامان گرفتن حیات اجتماعی است؛ عبادت یعنی همه نیازهای من به کنار، و مستقیماً با خدا صحبت بشود. ما برای عبودیت آفریده شده‌ایم؛ چرا که شرط قبولی تمام اعمال ما در قبولی عبادتی مثل نماز است.
 
اگر نماز پذیرفته شود خوبی های دیگر انسان نیز پذیرفته می‌شود؛ چرا که هدف عبودیت است و انسان مستقیماً در این مورد با خدا صحبت می‌کند؛ مرحله‌ اول عبودیت این است که انسان در متن عبادات بیندیشد و متن عبادت، نماز است. 
 
انسان باید عبد بودن خود را بپذیرد؛ انسان عاشق عبد بودن آفریده شده است، ولی کار بدان جا می‌رسد که از عبد بودن متنفر می‌شود. 
 
اولین قدم رضایت است و کسی بدون راضی بودن به عبادت پروردگار عالم نمی‌تواند قدم از قدم بردارد
 
انسان باید به عبد بودن خود رضایت دهد. 
 
وجوه مختلف عبودیت را در مناجات امیرالمومنین(ع) می‌توان دید.
 
دوزخ برای عبد نقش تربیت کنندگی دارد 
 
پس مرحله‌ اول لذت فطری از عبد بودن باور و رضایت است، مرحله‌ دوم این است که انسان دوست داشته باشد عبدتر شود. انسان‌ها باید به حقیقت وجودی خود که عبد بودن است، توجه کنند و به این عبد بودن راضی باشند. 
 
گفته شد که عبادت با اطاعت فرق می‌کند، همان طور که ما پلیس را اطاعت می‌کنیم، ولی عبد پلیس نیستیم. 
 
هر چه انسان اطاعتش از اوامر پروردگار بیشتر باشد، بیشتر عبد بودن خود را درک می‌کند.
 
عبد بودن چگونه است؟
 
در روایت آمده است که خداوند متعال دوست دارد بندگانش را به اطاعت بکشد، خلاف آن چیزی که بنده می‌خواهد.
 
اطاعت خداوند در مخالفت با هوای نفس است
  
خداوند بندگان را به بندگی خود دعوت می‌کند، به شرطی که کسی برای خود بندگی، کیسه ندوزد.
 
هر کس به خوبی‌ها علاقه‌مند شود خداوند وی را با خوبی‌ها امتحان می‌کند، همان طور که حضرت ابراهیم را با اسماعیل(ع) امتحان کرد.
 
انسان بنا نیست کار خوب انجام دهد، بلکه باید دستور خداوند را انجام دهد؛ خداوند انسان‌های خوب را زیاد امتحان می‌کند. 
 
افراد مذهبی که عبد باشند، انعطاف‌پذیر و انتقادپذیر هستند 
 
بعضی انسان‌ها خیلی خوب می‌شوند، ولی عبد نمی‌شوند؛ چرا که عبد بودن با خوب بودن فرق می‌کند.
 
ما به عاشورا نیاز داریم تا آدم قبل را به عبد تبدیل کند
 
داستان حضرت موسی و حضرت خضر نشان دهنده‌ عظمت حضرت موسی (ع) است؛ چرا که حضرت موسی با آن مقام و عظمت، فهم و درک خلاف‌های آشکار را از پیامبر دیگر می‌دید، ولی ایمانش را از دست نداد و فقط سوال کرد. 
 
عبد در مقابل مولا انعطاف پذیری دارد، ولی خوب بودن این طور نیست؛ چرا که شیطان با 6000 سال عبادت در مقابل خدا ایستاد، ولی اگر موجود بدی بود نمی‌توانست در مقابل خدا بایستد. در کربلا آدم‌های خوب که عبد نیستند بزرگترین جنایت بشریت را انجام دادند.
 
آدم‌های بد مگر چقدر ظرفیت بدی دارند، آدم‌های خوب باید مواظب خود باشند.
 
پس به این نتیجه می‌توان رسید که ما باید عبد باشیم نه خوب؛ خوب بودند بدون انعطاف در مقابل مولا هم انحطاط است؛ خداوند معمولاً وقتی می خواهد عبد بودن را امتحان کند این کار را با مفهوم ولایت انجام می‌دهد و کارکرد اصلی امام همین است. باید دید چه مقدار به عهده امام است و چه مقدار بر عهده ولایت فقیه؛ از اینجا می توان فهمید که چرا امام عصر (ع) در غیبت است؟ کسی که امام جامعه است، اوامری دارد که خیلی‌ها آنها را دوست ندارند.
 
آیا راز عبودیت در ولایت مشخص می شود؟ امام حسین (ع) می‌فرماید: خداوند انسان‌ها را می‌آفریند تا او را بشناسند، بعد از اینکه شناختند، بندگی او را بکنند و با عبادت او، از عبادت دیگران مستقل شوند.
 
امام حسین (ع) در مورد معرفت خدایی می‌فرماید: معرفت مردم هر زمان، امام آنها می باشد.
 
اولین درگیری اجتماع تاریخ بشر قتل‌ هابیل توسط قابیل بود و اوج این درگیری در کربلا دیده می‌شود؛ آخرین نبرد عالم هم نبرد میان هابیلیان و قابیلیان خواهد بود.


:: بازدید از این مطلب : 94
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
 

خبرگزاری فارس: شام غریبان حسین(ع) اگر قدری با خویش خلوت کنیم، صدای ناله‌های اهل حرم را با گوش جان می‌شنویم.

خبرگزاری فارس: نوای جانسوز «منصور ارضی» برای شام غریبان + صوت

به گزارش خبرنگار «تکیه خبر» خبرگزاری فارس، شام غریبان حسین(ع) از راه رسید. امشب امام سجاد(ع) به همراه زینب کبری(س)، کودکان، زنان و دیگر افراد اهل حرم اباعبدالله(ع) رخت اسیری بر تن می کنند. لحظات سخت و جانفرسایی است غم از دست دادن پدر از یک سو و از سوی دیگر غم اسیری و غربت!

امشب با طفلان ابا‌عبدالله همنوا می‌شویم و خود را در غم آنها شریک می‌دانیم.

منصور ارضی از مداحان و ذاکران با اخلاص اهل بیت علیهم السلام، روضه سوزناکی را از زبان دخت گرامی سیدالشهداء(ع) در شام غریبان حسینی خوانده است که تقدیم عاشقان و ارادتمندان امام حسین(ع) می‌شود.

 

 

 

بابای مظلومم، گیسو پریشانی، چرا برای من قرآن نمی خوانی؟

آه! تو مَه و من ستاره سحرم، در به درم به عشقت ای پدرم

یا ابتا حسین حسین بابا/ یا ابتا حسین حسین بابا

 



:: بازدید از این مطلب : 189
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()