نوشته شده توسط : علی
عضو شوراي مرکزي سابق جامعه اسلامي دانشجويان گفت: سکوت برخي از سياسيون و سران اصلاحات باعث شد که هتک حرمت در روز عاشورا شکل بگيرد.
سيد احمد حسيني در گفتگو با خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران، با اشاره به فتنه سال 88 اظهارداشت:  مقام معظم رهبري فرموده   بودند که اگر فتنه گران در سال 88 به  رونداشتباه خود  ادامه دهند قطعا شاهد هتک حرمت در روز عاشورا خواهيم بود.

وي ادامه داد: افراد بوجود آورنده فتنه 88 تنها درصد ضربه زدن به نظام  اسلامي و مملکت بودند.

وي در ادامه  با بيان اينکه فتنه 88 به دليل سکوت برخي از خواص سياسي و سران نظام  اتفاق افتاد  تصريح کرد:  بصيرت بزرگترين کلمه‌اي بود که در آن زمان از سوي مقام معظم رهبري مطرح شد به اين معنا که در کجا بايد سکوت و کجا بايد حرفهايي گفته شود.

 اين فعال دانشجويي در ادامه با  بيان اينکه سکوت خواص سياسيون  باعث شد که در سال 88 عده اي در گمراهي به سر ببرند اظهارداشت: اين امر منجرشد تا خط مشي اين افراد هم از نظام اسلامي جدا شود و در کنار فتنه‌گران  قرار بگيرند  و از سوي ديگر  سعي ميکردند اسم خودشان را به ظاهر  در رديف فتنه‌گران تندرو قرار ندهند.

 وي در پايان گفت:  با وجود  شفاف سازي‌هايي که در  سال‌هاي اخير از سوي مقام معظم رهبري و اشخاص دلسوز نظام صورت گرفت  باعث شد که اطلاعات پشت پرده‌اي از کسانيکه غافل شدند ودر مسير فتنه گران گام برداشتند  کسب شود.



:: بازدید از این مطلب : 104
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 

 
تحلیل نقش حضرت زینب(س) در بیانات رهبری؛
 

 

 
 
ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضوع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید.
 

گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ روزهای محرم گذشت و به غروب عاشورا رسید؛ زمانی که دیگر مردی در کاروان کربائیان نبود مگر امام سجاد(ع) که ایشان هم بیمار بودند؛ یعنی همه کارهای بعد از عصر عاشورا بر عهده حضرت زینب بود.

 

ارزش و عظمت زینب کبری، به خاطر موضوع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این طور عظمت بخشید.


زینب کبری اولا: موقعیت را شناخت، هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعی تحوادث کشنده بعد از شهادت. ثانیا طبق هر موقعیت یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب را ساخت.


عامل پیروزی خون بر شمشیر زینب بود

 

بعد از شهادت حسین بن علی که دنیا ظلمانی شد و دل‌ها و جان ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نور شد و درخشید. عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمی شد. شخصیت زینب در این حادثه آنچنان بارز است که انسان احساس می کند یک حسین دوم است در پوشش یک زن، در لباس دختر علی.


اینکه در عاشورا، خون بر شمشیر پیروز شد، عامل این پیروزی زینب بود، والا خون در کربلا تمام می شد. چیری که باعث شد این شکست نظامی ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعی دائمی شود، عبارت بود از: منش زینب کبری.

 

زینب کبری الگو است؛ الگو برای همه مردان و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیب شناسی می‌کند و می گوید: شما نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص دهید؛ نتوانستید به وظیفه تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگر گوشه پیغمر بر روی نیزه رفت، عظمت زینب را اینجا می‌توان فهمید.

 

در همین راستا و برای شناخت مصائب وارد بر حضرت زینب و تحلیل نقش و جایگاه این بانوی بزرگ از نگاه رهبری انقلاب کمک می‌گیریم.


عظمتى که حضرت زینب در چشم ملت‌هاى اسلامى دارد، از چیست؟

 

زینب کبرى‌ یک زن بزرگ است. عظمتى که این زن بزرگ در چشم ملت‌هاى اسلامى دارد، از چیست؟ نمى‌شود گفت به خاطر این است که دختر على‌بن‌ابى‌طالب(علیه‌السّلام)، یا خواهر حسین‌بن‌على و حسن‌بن‌على(علیهماالسّلام) است. نسبت‌ها هرگز نمى‌توانند چنین عظمتى را خلق کنند. همه ائمه ما، دختران و مادران و خواهرانى داشتند؛ اما کو یک نفر مثل زینب کبرى‌؟


ارزش و عظمت زینب کبرى‌، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانى و اسلامى او بر اساس تکلیف الهى است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او این‌طور عظمت بخشید. هر کس چنین کارى بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) هم نباشد، عظمت پیدا مى‌کند. بخش عمده این عظمت از این‌جاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین(علیه‌السّلام) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانى روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشنده بعد از شهادت امام حسین را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخاب‌ها زینب را ساخت.


تصمیمی که حتی چهره‌های نامدار صدر اسلام در آن ماندند و نفهمیدند چه باید بکنند

 

قبل از حرکت به کربلا، بزرگانى مثل ابن‌عباس و ابن‌جعفر و چهره‌هاى نامدار صدر اسلام، که ادعاى فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگى و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چه‌کار باید بکنند؛ ولى زینب کبرى‌ گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه این‌که نمى‌فهمید راه سختى است؛ او بهتر از دیگران حس مى‌کرد. او یک زن بود؛ زنى که براى مأموریت، از شوهر و خانواده‌اش جدا مى‌شود؛ و به همین دلیل هم بود که بچه‌هاى خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس مى‌کرد که حادثه چگونه است.


در آن ساعت‌هاى بحرانى که قوی‌ترین انسانها نمى‌توانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانى کرد و او را براى شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسین‌بن‌على هم که دنیا ظلمانى شد و دل‌ها و جان‌ها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نورى شد و درخشید. زینب به جایى رسید که فقط والاترین انسانهاى تاریخ بشریت - یعنى پیامبران - مى‌توانند به آن‌جا برسند. (1)

 

عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمی‌شد


واقعا کربلا بدون زینب،‌ کربلا نبود. عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمی‌شد. آن چنان شخصیت دختر علی (ع) در این حادثه از اول تا آخر، ‌بارز و آشکار است که انسان احساس می‌کند یک حسینِ دوم است در پوشش یک زن،‌ در لباس دختر علی. غیر از اینکه اگر زینب نیود بعد از عاشورا چه می‌شد، شاید امام سجاد هم کشته می‌شد،‌ شاید پیام امام حسین به هیچ کس نمی‌رسید. ...
 

دو بار اضطراب حضرت زینب

 

دو بار زینب احساس اضطراب کرد و به امام حسین این اضطراب را ذکر کرد. یک بار در یکی از منازل بود، بعد از ماجرای خبر شهادت جناب مسلم که حضرت آمدند و چیزهایی را نقل کردند و خبرهای گوناگونی می‌رسید. حضرت زینب، بالاخره هم یک زن هست با عواطف جوشان زنانه،‌با احساسات لطیف یک زن، و مظهر جوشش احساسات هم، همین خاندان پیغمبرند. در عین صلابت، در عین قدرت،‌ در عین شجاعت،‌ در عین مقاومت در مصائب، مظهر چشمه جوشان و زلال لطافت انسانی، ترحم انسانی هم باز همین خانواده است. ...
 

و زینب نه یک زن معمولی، خواهر امام حسین، خواهری که عاشقانه امام حسین را دوست می‌دارد؛ خواهری که شوهرش را رها کرد، خانواده‌اش را رها کرد با امام حسین آمد؛ تنها هم نیامد،‌ عون و محمد، پسرهایش را هم آورد. من احتمال می‌دهم که عبدلله بن جعفر حتی راضی نبود که پسرهایش بیایند، یقین ندارم که عبدلله راضی بود، اما زینب آنها را آورد، برای خاطر اینکه با خودش باشند در راه خدا اگر بنای جانبازی است، آنها هم شهید بشوند.
 

حالا در یکی از منازل بین راه احساس کرد که خطرناک است، رفت به امام حسین عرض کرد، برادر احساس خطر می‌کنم، من وضع را خطرناک می‌بینم. می‌داند مسئله، مسئله شهادت و اسارت است، اما در عین حال آن چنان هیجانِ حوادث او را زیر فشار می‌گذارد که به امام حسین مراجعه می‌کند، اینجا امام حسین چیز زیادی به او نگفتند، فرمودند: چیزی نیست، هر چه خدا بخواهد همان پیش خواهد آمد و قریب به این مضمون که «ما شاء الله کان» هرچه خدا بخواهد او خواهد شد.
 

دیگر ما از زینب کبری (س) چیزی نمی‌بینیم که به امام حسین گفته باشد یا سوال کرده باشد یا یک فشاری را در روح خودش احساس کرده باشد و به امام حسین منتقل کرده باشد، مگر در شب عاشورا.
 

اولِ شب عاشورا، آنجا هم آنجایی است که زینب کبری شاید بتوان گفت بی‌تاب شد از شدت غم. نقل می‌کند – راوی این قضیه امام سجاد (ع) است که حضرت بیمار بودند- امام سجاد نقل می‌کنند، می‌گویند در خیمه من خوابیده بودم،‌ عمه‌ام زینب هم پهلوی من نشسته بود و از من پذیرایی می‌کرد. خیمه پهلویی هم پدرم حضرت ابی عبدلله بود، نشسته بود و جُون –غلام ابی‌ذر – داشت شمشیر حضرت را اصلاح می‌کرد، خودشان را آماده می‌کردند برای نبردی که فردا در پیش داشتند. می‌گوید یک وقت دیدم پدرم بنا کرد زمزمه کردن و یک اشعاری خواند که مضمون این اشعار این است که دنیا رو گردان شده و عمر به انسان وفا نخواهد کرد و مرگ نزدیک است؛ «یا دهر اُفٍّ لک من خَلیلِ    کم لَکَ بالاشراقِ و الأصیل» این نشان‌دهنده این است که کسی که این شعر را دارد می‌خواند مطمئن است که به زدی و در زمان نزدیکی دنیا را مفارقت خواهد کرد.

 

امام سجاد می‌گوید من این شعر را شنیدم، پیام و معنای این شعر را هم درک کردم، فهمیدم امام حسین دارد خبر مرگ خودش را می‌دهد، اما خودم را نگه داشتم. ناگهان نگاه کردم دیدم عمه‌ام زینب به شدت ناراحت شد. برخاست رفت به خیمه برادر، گفت: برادر جان! می‌بینم خبر مرگ خودت را می‌دهی. ما تا به حال دلمان به تو خوش بود، وقتی پدرمان از دنیا رفت، گفتم برادرانمان هستند. برادرم امام حسن مجتبی وقتی به شهادت رسید، من گفتم برادرم امام حسین هست، سال‌ها به تو دل خوش کردم، به اتکای تو بودم، امروز می‌بینم تو هم خبر مرگ می‌دهی.
 

عصر عاشورا؛ تمام مردها به شهادت رسیدند و ...

 

البته زینب حق دارد ناراحت باشد. من تصور می‌کنم وضعیتی که آن روز برای زینب وجود داشته یک وضعیت استثنایی است. هیچ‌کدام از زن‌ها را و حتی امام سجاد را نمی‌توانیم با وضع زینب مقایسه کنیم وضعشان را. بسیار وضع زینب،‌ وضع سخت و طاقت‌فرسایی بوده،‌ تمام مردها در روز عاشورا به شهادت رسیدند. عصر عاشورا یک نفر مرد توی تمام خیمه‌گاه نبود مگر امام سجاد، که او هم مرض بود،‌آنجا افتاده بود و شاید در حالت اِغما به سر می‌برد.
 

حالا شما ببینید این خیمه‌گاه و اردوگاهی که در او هشتاد نفر، هشتاد و چهار نفر زن و بچه هستند و در میان یک دریای دشمن محاصره‌اند، اینها چقدر کار دارند؛ بعضی تشنه‌اند، بعضی گرسنه‌اند، یا بشود  گفت همه تشنه‌اند و همه گرسنه‌اند، دل‌ها هم لرزان و خائف است، جسدهای شهدا همه قلم‌قلم شده روی زمین افتاده است، بعضی برادر اینهایند، بعضی فرزند اینهایند. به هر حال یک حادثه بسیار تلخ و وحشت‌آوری است. یک نفر باید این جمعیت را جمع کند. آن یک نفر زینب است.
 

حال زینب در عصر عاشورا

 

زینب فقط این نبود که برادرش را از دست داده بود،‌ یا دو فرزندش را، یا بردارهای دیگرش را، یا این همه عزیزان را و هجده نفر جوانان بنی‌هاشم و اصحاب وفادار را. این‌هم بود و شاید این اهمیتش کمتر از آن هم نبود که در میان این همه دشمن،‌ بار سنگین اداره و حراست و مدیریت این خرگاه شکست‌خورده پراکنده شده و متفرق شده را به عهده دارد، حتی امام سجاد را هم بایستی او اداره کند، لذا زینب در آن چند ساعتی که بعد از حادثه اتفاق افتاد،‌ تا آن ساعتی که حرکت کردند و رفتند، و دشمن‌ها مشخص شد که با اینها چه کار خواهد کرد؛ در آن چند ساعت که یک شب تاریک و ظلمانی و سخت هم در میان این چند ساعت بوده، خدا می‌داند که به این زینب کبری چه گذشته است.

 

همچنین زینب در این چند ساعت دائماً در حال حرکت، در حال دوندگی پیش این بچه کوچک؛ دائماً بین این افراد حرکت می‌کند، اینها را جمع می‌کند، اینها را دل داری می‌دهد، اما یک وقت هم طاقت زینب به سر می‌رسید، خطاب به برادرش می‌کرد، به برادر شهیدش رو می‌کرد،‌ تنها ملجأ و مَلاذش او بود. در روایت دارد که زینب کبری آمد در بالای سرِ جسد کشته و مجروح و قطعه‌قطعه شده برادرش ایستاد، از ته دل فریادش بلند شد: «یا محمّداه صلی علیک ملائکة السماء» ای جدّ ما! ای پیغمبر! ملائکه بر تو صلوات و درود بفرستند، «هذا الحسین مُرَمَّلُ بالماء» این کشته فتاده به هامون حسین توست. (2)

 

کربلا نشان داد که زن در حاشیه تاریخ نیست


زینب کبرى‌ یک نمونه برجسته تاریخ است که عظمت حضور یک زن را در یکى از مهمترین مسائل تاریخ نشان می‌دهد. اینکه گفته می‌شود در عاشورا، در حادثه کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد - که واقعاً پیروز شد - عامل این پیروزى، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد.
 

حادثه نظامى با شکست ظاهرى نیروهاى حق در عرصه عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزى که موجب شد این شکست نظامىِ ظاهرى، تبدیل به یک پیروزى قطعىِ دائمى شود، عبارت بود از منش زینب کبرى‌؛ نقشى که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلى چیز مهمى است. این حادثه نشان داد که زن در حاشیه تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخى قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددى به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثه زنده و ملموس است که انسان زینب کبرى‌ را مشاهده می‌کند که با یک عظمت خیره‌کننده و درخشنده‌اى در عرصه ظاهر می‌شود؛ کارى می‌کند که دشمنى که به حسب ظاهر در کارزار نظامى پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزى تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدى را به پیشانى او می‌زند و پیروزى او را تبدیل می‌کند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبرى‌ است.


زینب (سلام اللَّه علیها) نشان داد که می‌توان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.

 

خطبه فراموش نشدنى زینب کبرى‌ در بازار کوفه یک تحلیل عظیم از وضع جامعه اسلامى است

 

آنچه که از بیانات زینب کبرى‌ باقى مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبرى‌ را نشان می‌دهد. خطبه فراموش نشدنى زینب کبرى‌ در بازار کوفه یک حرف زدن معمولى نیست، اظهارنظر معمولى یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه اسلامى در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیق‌ترین و غنى‌ترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوى است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین برده‌اند، این جمع چند ده نفره زنان و کودکان را اسیر کرده‌اند، آورده‌اند در مقابل چشم مردم، روى شتر اسارت، مردم آمده‌اند دارند تماشا می‌کنند، بعضى هل‌هله می‌کنند، بعضى هم گریه می‌کنند؛ در یک چنین شرائط بحرانى، ناگهان این خورشید عظمت طلوع می‌کند؛ همان لحنى را به کار می‌برد که پدرش امیرالمؤمنین بر روى منبر خلافت در مقابل امت خود به کار می‌برد؛ همان جور حرف می‌زند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندى مضمون و معنا:


 علت کم آوردن مردم کوفه در فتنه از زبان حضرت زینب

 

«یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعه‌گرها، اى کسانى که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله‌رو اسلام و اهل‌بیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کورى نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابى هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالى که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده مقابله با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسى شُدید که پشم را می‌ریسد، تبدیل به نخ می‌کند، بعد نخها را دوباره باز می‌کند، تبدیل می‌کند به همان پشم یا پنبه نریسیده. با بى‌بصیرتى، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کرده‌هاى خودتان را، گذشته خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعاى انقلابی‌گرى؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بى‌مقاومت در مقابل بادهاى مخالف. این، آسیب‌شناسى است.


زینب؛ زنی که الگو براى همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم است

 

با این بیان قوى، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت می‌کرد. اینجور نبود که یک عده مستمع جلوى حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبى براى اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزه‌داران دشمن دور و برشان را گرفته‌اند؛ یک عده هم مردم مختلف‌الحال حضور داشتند؛ همان‌هائى که مسلم را به دست ابن‌زیاد دادند، همان‌هائى که به امام حسین نامه نوشتند و تخلف کردند، همان‌هائى که آن روزى که باید با ابن‌زیاد در مى‌افتادند، توى خانه‌هایشان مخفى شدند - اینها بودند توى بازار کوفه - یک عده هم کسانى بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه می‌کنند، دختر امیرالمؤمنین را مى‌بینند، گریه می‌کنند. حضرت زینب کبرى‌ با این عده‌ ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف می‌زند.

 

او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمی‌شود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان می‌دهد. این زن است که الگوست؛ الگو براى همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوى و انقلاب علوى را آسیب‌شناسى می‌کند؛ می‌گوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفه‌تان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه پیغمبر سرش بر روى نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا می‌شود فهمید. ...
 

انقلاب ما انقلاب زینبى است

 

انقلاب ما انقلاب زینبى است. از اول انقلاب، زنان یکى از برجسته‌ترین نقش‌ها را در این انقلاب ایفاء کردند. هم در خود حادثه بزرگ انقلاب، هم در حادثه بسیار بزرگ هشت سال دفاع مقدس، نقش مادران، نقش همسران، از نقش مجاهدان اگر سنگین‌تر و دردناک‌تر و تحمل‌طلب‌تر نبود، یقیناً کمتر نبود. مادرى که جوان خودش را، عزیز خودش را، دسته گل خودش را هجده سال، بیست سال - کمتر، بیشتر - پرورش داده، با آن محبت مادرانه او را به ثمر رسانده، حالا او را به طرف میدان جنگ می‌فرستد، که معلوم نیست حتّى جسد او هم برخواهد گشت یا نه. این کجا، رفتن خود این جوان کجا؟ که خوب، این جوان، با شور و هیجان جوانى، همراه با ایمان و روحیه‌ى انقلابی‌گرى، حرکت می‌کند و می‌رود. کار این مادر، از کار آن جوان اگر بزرگتر نباشد، کوچکتر نیست. بعد هم که جسد او را برمی‌گردانند، افتخار می‌کند که بچه من شهید شده. اینها چیز کمى است؟ این، حرکت زنانه، حرکت زینب‌گون در انقلاب ما بود. ...
 

جز زیبائى، چیزى ندیدم

 

وقتى که دشمن می‌خواهد زینب کبرى‌ را به آنچه که برایش پیش آمده، شماتت کند، می‌فرماید: «ما رأیت الاّ جمیلا»؛ جز زیبائى، چیزى ندیدم. برادرانش، فرزندانش، عزیزانش، نزدیکترین یارانش، اینها در مقابل چشمش قطعه قطعه شدند، به خاک و خون تپیدند، خونشان ریخته است، سرهایشان بالاى نیزه رفته است؛ می‌گوید جمیل، زیبا! این چه جور زیبائى‌اى است؟ این زیبائى را همراه کنید با آنچه که نقل شده است که زینب کبرى‌ حتّى در شب یازدهم نماز شبش ترک نشد. در طول دوران اسارت، انقطاع الى‌اللَّه‌اش، دلبستگى‌اش به خداى متعال، رابطه‌اش با خداى متعال سست نشد، کم نشد، بلکه بیشتر شد. این زن، الگوست. (3)
 

پی‌نوشت:

1- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار زنان پرستار؛ 22/8/70

2- بیانات مقام معظم رهبری در 20/7/63 (برگرفته از کتاب انسان 250 ساله)

3- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار زنان پرستار؛


:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

 
در روایتی آمده است که خداوند سبحان به ازای شهادت امام حسین(ع)‌ سه ویژگی و خصلت به حضرت عنایت فرمود: شفا را در تربت، اجابت دعا را زیر قبّه و ائمه را از ذریه او قرار داد.

مرحوم حاج اسماعیل دولابی از جمله عارفان و سالکان الهی در کتاب «طوبای کربلا» درباره قداست تربت سیدالشهداء و ثواب زیارت حرم حضرت، مطالبی را ذکر کرده که تکان‌دهنده است:

امام باقر (ع) می‌فرماید: خدای تبارک و تعالی 24 هزار سال قبل از خلقت کعبه، زمین کربلا را خلق کرد و آن را سرزمینی پاک و مبارک قرار داد و همواره چنین است که تا اینکه آن را بهترین زمین و منزلگاه بهشت قرار دهد و دوستان خود را در آن جای دهد.

در روایتی آمده است که خداوند سبحان به ازای شهادت امام حسین (ع)‌ سه ویژگی و خصلت به حضرت عنایت فرمود: شفا را در تربت، اجابت دعا را زیر قبّه و ائمه را از ذریه او قرار داد.

از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: شفای هر دردی در تربت امام حسین (ع) وجود دارد و این دارو بهترین و بزرگ‌ترین دارو است.

فضیلت زیارت امام حسین (ع) از حد شمارش بیرون است و در بیان نمی‌گنجد. در اخبار و روایات بسیاری وارد شده است که زیارت حضرت اباعبدالله (ع) معادل حج، عمره، جهاد و درجاتی بالاتر از این‌ها است.

از حضرت باقر (ع) نقل شده است: زیارت امام حسین (ع) با فضیلت‌ترین اعمال است. حضرت باقر (ع) فرمودند: شیعیان ما را به زیارت امام حسین (ع) امر کنید.

در بعضی روایات آمده است که اگر کسی تمام عمر خود را حج به جا آورد، ولی به زیارت امام حسین (ع) نرود، حقی از حقوق خدا و رسولش (ع) را ترک کرده است. در روایات، آثار و فواید فراوانی برای زیارت حضرت اباعبدالله (ع) ذکر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از:

1. زیارت امام حسین (ع) باعث آمرزش گناهان، سبک شدن حساب و بالا رفتن درجات انسان در روز قیامت است.

2. خداوند متعال جان و مال زائر امام حسین (ع) را حفظ می‌کند تا او را به خانواده‌اش برگرداند.

3. زیارت حضرت، غم را زایل و شدت جان کندن و هول قبر را برطرف می‌کند.

4. هر مالی که در راه زیارت آن حضرت صرف شود، هر درهم آن هزار درهم، بلکه 10هزار درهم برای او حساب می‌شود.

5. وقتی زائر امام حسین (ع) به سوی قبر آن حضرت می‌رود، چهار هزار ملک از او استقبال می‌کنند و چون برمی‌گردد او را مشایعت می‌کنند.

6. پیامبران و اوصیای ایشان، ائمه و ملائکه همه به زیارت آن حضرت می‌آیند و برای زائران حضرت دعا کرده، به آنها بشارت می‌دهند.

7. نظر رحمت حق تعالی به زائران امام حسین (ع) بیش از اهل عرفات است.

8. در روز قیامت، همه آرزو می‌کنند کاش زائر آن حضرت بودند؛ چرا که هر لحظه از کرامت و بزرگواری آنها مشاهده می‌کنند.

9. ترک زیارت آن حضرت موجب نقصان دین و ایمان و انجام ندادن حق بزرگی از حقوق پیغمبر (ع) است.

10. در روایات بسیاری وارد شده است که زیارت آن حضرت معادل حج و عمره است.

11. زیارت آن حضرت باعث آسان شدن حساب‌ها و اجابت دعا می‌شود.

12. زیارت آن حضرت باعث طول عمر و حفظ مال می‌شود.

13. زیارت آن حضرت باعث زیاد شدن روزی و رفع اندوه و گرفتاری‌ها می‌شود.



:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 

 

میآیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ رهبرمعظم انقلاب ، حرکت‌ بر علیه‌ جهل‌ و زبونی‌ انسان‌ را مهمترین‌ هدف‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) برشمردند و نهضت‌ حسینی‌ را از دو نگاه‌ قابل‌ ارزیابی‌ دانستند و فرمودند یک‌ نگاه‌ نگاه‌ حرکت‌ ظاهری‌ حسین‌ بن‌علی‌ است‌ که‌ حرکت‌ علیه‌ یک‌ حکومت‌ فاسد منحرف‌ ظالم‌ و سرکوبگر یزید است‌ و نگاه‌ دوم‌ که‌ در واقع‌ باطن‌ این‌ حرکت‌ نهضت‌ است‌ حرکت‌ بر علیه‌ جهل‌ و زبونی‌ انسان‌ است‌


رهبر فرزانه‌ انقلاب‌ افزودند در حقیقت‌ امام‌ حسین‌ گرچه‌ با یزید مبارزه‌ می‌کند اما مبارزه‌ گسترده‌ و تاریخی‌ امام‌ حسین‌ با جهل‌ پستی‌ گمراهی‌ زبونی‌ و ذلت‌ انسان‌ است‌ . حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ انحراف‌ حکومت‌ اسلامی‌ 50 سال‌ پس‌ از تأسیس‌ آن‌ را از مهمترین‌ دلایل‌ قیام‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) عنوان‌ کردند و فرمودند وقتی‌ پیامبر(ص‌) از دنیا رفت‌ حکومت‌ اسلامی‌ یک‌ حکومت‌ مستقری‌ بود که‌ می‌توانست‌ الگوی‌ همه‌ بشریت‌ در طول‌ تاریخ‌ باشد. حضرت آیت الله خامنه ای افزود: اگر آن‌ حکومت‌ با همان‌ جهت‌ ادامه‌ پیدا می‌کرد بدون‌ هیچ‌ تردیدی‌ تاریخ‌ عوض‌ می‌شد و دنیای‌ سرشار از عدالت‌ و پاکی‌ و راستی‌ و معرفت‌ و محبت‌ که‌ قرار بود قرنها بعد از آن‌ در زمان‌ ظهور امام‌ زمان‌ پدید آید همان‌ زمان‌ تحقق‌ می‌یافت‌ و فرجام‌ کار بشری‌ و زندگی‌ حقیقی‌ انسان‌ مدتها جلو می‌افتاد اما این‌ کار به‌ دلایلی‌ نشد. رهبر معظم انقلاب افزودند خصوصیت‌ حکومت‌ پیامبر این‌ بود که‌ به‌ جای‌ ابتنای‌ بر ظلم‌ پایه‌ آن‌ بر عدالت‌ استوار بود به‌جای‌ شرک‌ و تفرقه‌ فکری‌ انسان‌ متکی‌ بر توحید و تمرکز در عبودیت‌ ذات‌ مقدس‌ پروردگار بود به‌ جای‌ جهل‌ بر علم‌ و معرفت‌ تکیه‌ داشت‌ و به‌ جای‌ کینه‌ورزی‌ انسانها متکی‌ بر محبت‌ ارتباط و رفق‌ و مدارا بود و این‌ یعنی‌ حکومتی‌ که‌ ظاهر و باطن‌ آن‌ آراسته‌ است‌ . حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ تصریح‌ کردند انسانی‌ که‌ در چنین‌ حکومتی‌ پرورش‌ می‌یابد انسانی‌ با تقوا پاکدامن‌ عالم‌ با بصیرت‌ فعال‌ پرنشاط و رو به‌ کمال‌ است‌. رهبرمعظم‌ یادآور شدند با گذشت‌ 50 سال‌ از دوران‌ پیامبر تنها اسم‌ اسلام‌ بر حکومت‌ ماند و نام‌ آن‌ اسلامی‌ بود اما در باطن‌ اثری‌ از آن‌ وجود نداشت‌ به‌ جای‌ حکومت‌ عدل‌ حکومت‌ ظلم‌ بر سر کارامد بجای‌ برادری‌ و برابری‌ تبعیض‌ و دودستگی‌ و شکاف‌ طبقاتی‌ به‌ وجود آمد و بجای‌ معرفت‌ جهل‌ حاکم‌ شد و سلطنت‌ جای‌ امامت‌ را گرفت‌ . ایشان‌ امامت‌ و سلطنت‌ را "دو نقطه‌ مقابل‌ یکدیگر" و از نظر ماهیتی‌ کاملا مغایر متفاوت‌ و حتی‌ ضد هم‌ معرفی‌ کردند و فرمودند امامت‌ یعنی‌ پیشوایی‌ روحی‌ و معنوی‌ و پیوند عاطفی‌ و اعتقادی‌ با مردم‌ در حالی‌ که‌ سلطنت‌ یعنی‌ تسلط با زور و قدرت‌ و فریب‌ بر جامعه‌ بدون‌ هیچگونه‌ علقه‌ معنوی‌ عاطفی‌ و ایمانی‌ با مردم‌ امامت‌ یک‌ حرکت‌ در میان‌ امت‌ برای‌ امت‌ و در جهت‌ خیر امت‌ است‌ در حالی‌ که‌ سلطنت‌ یک‌ سلطه‌ مقتدرانه‌ بر علیه‌ مصالح‌ مردم‌ است‌ که‌ منافع‌ طبقات‌ خاص‌ و ثروت‌اندوزی‌ و شهوت‌ رانی‌ گروه‌ حاکم‌ را تضمین‌ می‌کند . حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند یزید حکومت‌ اسلامی‌ را به‌ سلطنت‌ تبدیل‌ کرد او نه‌ با مردم‌ ارتباط داشت‌ نه‌ علم‌ داشت‌ نه‌ پرهیزکاری‌ و پاکدامنی‌ و پارسایی‌ او نه‌ سابقه‌ جهاد در راه‌ خدا داشت‌ نه‌ ذره‌ای‌ به‌ معنویات‌ اسلام‌ اعتقاد داشت‌ نه‌ رفتار او رفتار یک‌ مؤمن‌ بود و نه‌ گفتار او گفتار یک‌ حکیم‌ او هیچ‌ چیزش‌ شباهتی‌ به‌ پیغمبر نداشت‌. آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ این‌ امر را موجب‌ قیام‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (ع‌) که‌ "در واقع‌ امامی‌ است‌ که‌ باید جای‌ پیامبر قرار بگیرد" دانستند و افزودند "به‌ تحلیل‌ ظاهری‌ این‌ قیام‌ که‌ نگاه‌ کنیم‌ می‌بینیم‌ قیام‌ علیه‌ حکومت‌ فاسد و ضد مردمی‌ یزید است‌ اما در باطن‌ یک‌ قیام‌ برای‌ ارزشهای‌ اسلامی‌ معرفت‌ ایمان‌ عزت‌ و نجات‌ مردم‌ از فساد زبونی‌ پستی‌ و جهالت‌ است. رهبر معظم انقلاب قیام‌ امام‌ حسین‌ را دارای‌ دو نتیجه‌ احتمالی‌ دانستند و فرمودند یک‌ نتیجه‌ احتمالی‌ از مبارزه‌ امام‌ آن‌ بود که‌ بتواند بر حکومت‌ یزید پیروز و قدرت‌ را از چنگ‌ کسانی‌ که‌ با قدرت‌ بر سر مردم‌ می‌کوبیدند و سرنوشت‌ آنان‌ را تباه‌ می‌کردند خارج‌ کند و حکومت‌ را در مسیر صحیح‌ خود بیندازد اگر اینطور می‌شد مسیر تاریخ‌ به‌ نفع‌ استقرار حاکمیت‌ واقعی‌ اسلام‌ در همان‌ زمان‌ تغییر می‌یافت‌. ایشان‌ افزودند وجه‌ دیگر این‌ بود که‌ امام‌ نتواند به‌ هر دلیل‌ پیروزی‌ سیاسی‌ و نظامی‌ را به‌ دست‌ آورد آن‌ وقت‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) نه‌ با زبان‌ بلکه‌ با خون‌ مظلومیت‌ و با زبانی‌ که‌ تاریخ‌ آن‌ را تا ابد فراموش‌ نخواهد کرد حرف‌ خود را مثل‌ یک‌ جریان‌ مداوم‌ غیرقابل‌ انقطاعی‌ به‌ جریان‌ می‌اندازد. حضرت‌ آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ فرمودند به‌ خاطر کوتاهی‌ دیگران‌ مقصود اول‌ حاصل‌ نشد اما امام‌ (ع‌) به‌ مقصود خود رسید یعنی‌ چیزی‌ که‌ هیچ‌ قدرتی‌ نمی‌توانست‌ آن‌ را از امام‌ بگیرد و آن‌ قدرت‌ رفتن‌ در میدان‌ شهادت‌ و تقدیم‌ جان‌ و عزیزان‌ بود. رهبرمعظم انقلاب همین‌ ویژگی‌ را موجب‌ شناخت‌ بیش‌ از پیش‌ امام‌ حسین‌ (ع‌) در جهان‌ عنوان‌ کردند و فرمودند امروز بیش‌ از گذشته‌ حسین‌ بن‌ علی‌ در دنیا شناخته‌ شده‌ است‌ متفکران‌ روشنفکران‌ و آنها که‌ بی‌غرضند وقتی‌ به‌ تاریخ‌ اسلام‌ و ماجرای‌ امام‌ حسین‌ برمی‌خورند احساس‌ غرور می‌کنند . ایشان‌ افزودند آنها که‌ اسلام‌ را نمی‌شناسند اما مفاهیم‌ آزادی‌ عدالت‌ عزت‌ و ارزشهای‌ والای‌ انسانی‌ را می‌فهمند امام‌ حسین‌ را امام‌ خود در آزادیخواهی‌ عدالت‌طلبی‌ و در مبارزه‌ با بدیها زشتیها و جهل‌ و زبونی‌ انسان‌ می‌یابند. ولی‌ امر مسلمین‌ ریشه‌ تمامی‌ مشکلات‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ امروز بشر را "جهل‌" و "زبونی‌" خواندند و فرمودند ضربه‌های‌ سیاسی‌ نظامی‌ و اقتصادی‌ که‌ به‌ بشر وارد شده‌ است‌ ریشه‌ در جهل‌ یا زبونی‌ دارد یا نمی‌دانند و جهالت‌ دارند یا اگر معرفت‌ و شناخت‌ دارند خود را ارزان‌ فروخته‌ و جای‌ آن‌ زبونی‌ پستی‌ و دنائت‌ را خریده‌اند. ایشان‌ تسلیم‌ شدن‌ در مقابل‌ صاحبان‌ زر و زور را ناشی‌ از عدم‌ شناخت‌ انسان‌ از ارزش‌ خود بیان‌ کردند و افزودند خیلی‌ از سیاستمداران‌ دنیا خود را فروخته‌اند عزت‌ فقط این‌ نیست‌ که‌ آنان‌ روی‌ تخت‌ سلطنت‌ یا ریاست‌ بنشینند چه‌ بسا فردی‌ روی‌ تخت‌ سلطنت‌ نشسته‌ و به‌ هزاران‌ نفر زور می‌گوید اما در عین‌ حال‌ زبون‌ و اسیر یک‌ مرکز و یک‌ قدرت‌ دیگر و اسیر تمایلات‌ نفسانی‌ خویش‌ است‌ . آیت‌الله‌ خامنه‌ای‌ افزودند قبل‌ از انقلاب‌ مردم‌ می‌بایست‌ در مقابل‌ حکومتی‌ خم‌ می‌شدند و تعظیم‌ می‌کردند که‌ خود زبون‌ و تسلیم‌ دیگران‌ بود و هر زمان‌ سفیر آمریکا می‌خواست‌ می‌توانست‌ هر مسأله‌ای‌ را به‌ شاه‌ دیکته‌ کند. رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ فرمودند امروز کسی‌ نمی‌تواند ادعا کند که‌ دستگاههای‌ سیاسی‌ ایران‌ از هیچ‌ قدرتی‌ در دنیا فرمان‌ می‌برد امروز همه‌ دنیا عزت‌ و عظمت‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را قبول‌ دارند.



:: بازدید از این مطلب : 95
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

اندرزهاي پیش از نبردامام حسین علیه السلام براي پیش گیري از نبرد و خون ریزي نیروهاي دو طرف ، تلاش زیادي به عمل آورد و از هر راه ممکن مي خواست از کشتار مسلمانان جلوگیري نماید و خون کسي بر زمین نریزد.


به گزارش سيرنيوز ، وبلاگ به سوی بهشت در آخرین نوشته خود آورد: الف – قبل از شهادت امام حسین علیه‌السلام: 1 – تنظیم سپاه: امام حسین علیه السلام پس از نماز صبح ، سپاه خویش را که متشکل از 32 تن سواره و 40 تن پیاده بودند، به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول را در بخش میمنه ، دسته دوم را در بخش میسره و دسته اي را میان آن دو قرار داد. فرماندهي بخش میمنه را به ((زهیر بن قین )) و فرماندهي بخش میسره را به ((حبیب بن مظاهر)) واگذار کرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بیرق سپاه را به برادرش عباس بن علي علیه السلام معروف به قمر بني هاشم سپرد و خیمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نیز سپاهیان جنایت پیشه خود را به چند گروه تقسیم کرد. وي ، فرماندهي بخش میمنه را به عمر بن حجاج ، فرماندهي بخش میسره را به شمر بن ذي الجوشن ، فرماندهي سواره نظام را به عروه بن قیس و فرماندهي پیاده نظام را به شبث بن ربعي واگذار کرد. وي بیرق ، ننگین سپاه خود را به غلامش ((درید)) سپرد. دو سپاه در برابر یک دیگر صف آرایي کرده و براي آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شماري مي کردند. 2 – اندرزهاي پیش از نبردامام حسین علیه السلام براي پیش گیري از نبرد و خون ریزي نیروهاي دو طرف ، تلاش زیادي به عمل آورد و از هر راه ممکن مي خواست از کشتار مسلمانان جلوگیري نماید و خون کسي بر زمین نریزد. ولي دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت یاران امام علیه السلام بود، به هیچ صراطي مستقیم نبود و به هیچ پیشنهادي پاسخ مثبت و کار ساز نمي داند و خواهان تعیین تکلیف از راه نبرد و خون ریزي بود. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، برخي از یاران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفت و گو کرده و با بیان حقایق و واقعیت ها، آنان را از شرارت و جنایت منصرف کنند. آن حضرت ، خود نیز بارها براي اندرز سپاه کفر پیشه دشمن ، پا پیش نهاد و با بیان خطبه هایي روشن گر، آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ریزي دعوت کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت . (1) ولي جز تعدادي اندک که از خواب غفلت بیدار شده و حقیقت را دریافتند و به سپاه آن حضرت پیوستند، بقیه آنان در ضلالت و گمراهي خویش باقي مانده و بر آغاز جنگ اصرار مي کردند. 3 - پشیماني حر بن یزیدحر بن یزید تمیمي که از فرماندهان جنگاور و دلیر عمر بن سعد بود و همو بود که در وهله نخست ، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانید گردانید: وقتي بزرگواري امام حسین علیه السلام و حقیقت خواهي وي را ملاحظه کرد و از سوي دیگر شاهد نیت هاي پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایت ها و ستم کاري هاي آنان بود، از خواب غفلت و دنیاطلبي بیدار شد و در خود احساس نگراني و ندامت نمود و در وي دگرگوني شگفتي به وجود آمد. به طوري که یکباره سپاه کفر پیشه عمر بن سعد را ترک و به سوي خیمه گاه امام حسین علیه السلام رهسپار شد. حر به نزد امام حسین علیه السلام رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهاي پیشین خود اظهار پشیماني کرد. امام حسین علیه السلام با مهرباني تمام حر بن یزید را پذیرفت و از وي استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقویت ایمان حر گردید.حر براي روشن گري سپاه دشمن به سوي آنان برگشت و با معرفي خود و چگونگي هدایت یافتنش ، آنان را به راه خیر و سعادت و پیوستن به سپاه حقیقت جوي امام حسین علیه السلام دعوت کرد. (2) دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسین علیه السلام بسیار نگران و ملتهب شده بودند، وي را سنگباران و تیر باران کرده و از نزدیک شدنش به نیروهاي خود بازداشتند. حر به ناچار به سوي خیمه گاه امام حسین علیه السلام برگشت . پیوستن حر به سپاه امام حسین علیه السلام و سخنراني وي براي سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام حسین علیه السلام ، براي عمر بن سعد و دیگر جنگ افروزان دشمن بسیار گران و نگران کننده بود و تاثیر زیادي در نیروهاي دشمن به وجود آورد. 4 – هجوم سراسري سپاه دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین علیه السلام احساس خطر و ریزش نیرو کرده و ادامه این وضعیت را به زیان خود مي دید، فرمان حمله را صادر کرد. عمر بن سعد با رها کردن تیري به سوي سپاهیان امام حسین علیه السلام جنگ را به طور رسمي آغاز و سپاهیان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و تشویق کرد.در اندک مدتي دو سپاه به یکدیگر نزدیک شده و با ابزارهاي جنگي آن روز به نبرد پرداختند. در این نبرد، شگفتي تاریخ به وقوع پیوست و معادلات نظامي در هم ریخت ، و آن ، دفاع یک سپاه کمتر از صد نفر که برخي از آنان را نوجوانان و یا کهن سالان و سالخوردگان تشکیل مي دادند، در برابر یک سپاه چند ده هزار نفري بود. این سپاه اندک ، با دلاوري و دلیري تمام از حیثیت و موجودیت خویش و اعتقادات و اصول مذهبي و سیاسي خود دفاع و پاسداري نموده و مغلوب دشمن نشدند. هر یک از یاران امام حسین علیه السلام با ده ها تن از نیروهاي دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولي هیچ گونه سستي و تردیدي در وي ملاحظه نمي شد و این روحیه بالاي رزمي اعتقادي براي دشمن ، سنگین و کمر شکن بود. یاران امام حسین علیه السلام با سرافرازي ، به شرف شهادت نایل شده و یا با ادامه دلاوري ، دشمن را مستاصل و زمین گیر نمودند.تصور دشمن در آغاز بر این بود که سپاه کم عده امام حسین علیه السلام در لحظات نخستین هجوم سراسري ، نابود شده و از هستي ساقط مي شوند و غائله کربلا به راحتي پایان مي پذیرد، ولي پس از درگیر شدن با آنان ، تازه فهمیدند که با کوهي استوار از ایمان و عقیده روبرو شدند و از میان بردن آنان ، کار آساني نیست .یاران امام حسین علیه السلام از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرین قطره هاي خون خود از قیام امام حسین علیه السلام پاسداري کردند.محدث قمي از محمد بن ابي طالب موسوي روایت کرده است که در این نبرد، پنجاه تن از یاران امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند.(3) 5 - نبرد انفراديدشمن که از نبرد سراسري و تهاجمي ، نتیجه اي نگرفته بود، به تدریج به سوي نبرد انفرادي روي آورد. زیرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگي براي نبرد با امام حسین علیه السلام آمده بودند، ولي در میان آنان مردان زیادي بودند که جنگ با فرزند زاده رسول خدا صلي الله علیه و آله را روا نداشته و به اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته و بودند. بدین جهت در کار نبرد عمومي و هجوم سراسري تعلل نمي ورزیدند و عمر بن سعد را در رسیدن به مقاصد پلیدش ناکام گذاشته بودند.گفتني است که روي کرد به نبرد انفرادي ، براي سپاه کم تعداد امام حسین علیه السلام نیز خوش آیند و پسندیده تر بود. زیرا در این صورت هر یک از یاران امام علیه السلام مي توانست با چندین نفر از سپاه بي انگیزه دشمن نبرد کند و دشمن را در موضع انفعالي قرار دهد. همین امر باعث طولاني تر شدن مبارزات گردید. یاران امام حسین علیه السلام یکي از دیگري با انگیزه ایمان و اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه مي شدند و سرانجام شرافتمندانه جام شهادت را سر مي کشیدند. تعدادي از یاران امام علیه السلام تا پیش از ظهر عاشورا به همین نحو به شهادت رسیدند. 6 - نماز ظهر عاشورا به هنگام ظهر، یکي از یاران امام علیه السلام به نام ابوثمامه صیداوي ، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسین علیه السلام که به نماز اهمیت ویژه اي مي داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگي به نماز پردازند.پیشنهاد امام حسین علیه السلام مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مي دادند. امام حسین به ناچار، یکطرفه جنگ را متوقف کرد و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ ) به جاي آورد. یاران آن حضرت دو دسته شده ، دسته اي به نماز امام علیه السلام اقتدا کرده و دسته اي دفاع مي نمودند. اما دشمنان هیچ گونه ترحمي به امام علیه السلام و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تیر، آنان را هدف قرار مي دادند. برخي از مدافعان امام حسین علیه السلام ، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراکنده کرده و برخي دیگر خود را سپر تیرها قرار داده و مانع رسیدن آنها به وجود امام حسین علیه السلام مي شدند. سعید بن عبدالله حنفي ، از جمله آناني بود که خود را سپر امام علیه السلام قرار داد. وي هر تیري که به جانب امام حسین علیه السلام مي آمد، خود را سپر آن مي کرد و آن قدر در این راه ایستادگي کرد تا نماز امام علیه السلام به پایان رسید. در آن هنگام به زمین افتاد و به شرف شهادت نایل آمد. علاوه بر زخم شمشیر و نیزه ، از بدن این شهید دلاور، تعداد سیزده چوبه تیر یافتند.(4) 7 – شهادت سایر یارانپس از نماز، یاران امام حسین علیه السلام روحیه رزمي تازه اي یافته و به سوي دشمن هجوم آوردند. تمام یاران امام علیه السلام ، از جمله جوانان برومند بني هاشم و فرزندان ، برادران ، برادرزادگان ، خواهر زادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسیدند.نبرد دلاور مرداني چون زهیر بن قین ، نافع بن هلال ، مسلم بن عوسجه ، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید و بریر بن خضیر از میان یاران امام حسین علیه السلام و شیرمرداني چون علي اکبر علیه السلام ، عباس بن علي علیه السلام ، قاسم بن حسین علیه السلام و عبدالله بن مسلم علیه السلام از جوانان بني هاشم به یاد ماندني و فراموش نشدني است .نبرد هر یک از آنان ، لرزه اي در ارکان سپاه کفر به وجود آورد و شهادت آنان تاثیر شکننده اي در وجود مبارک امام حسین علیه السلام پدید آورد.به طوري که آن حضرت هنگامي که تنها شد و یک تنه با دشمن نبرد مي کرد، به یاد یاران شهید خود مي افتاد و گاهي به سوي آنان نظري مي افکند و آنان را یاري مي طلبید و مي فرمود: اي عباس ، اي علي اکبر، اي قاسم ، اي زهیر، اي حر کجایید؟ 8 – مبارزه و شهادت امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خیمه اي گرد آورد و آنان را تسلي و دلداري داد و به صبر و شکیبایي سفارش نمود و با قلبي شکسته از آنان خداحافظي کرد.آن حضرت ، فرزندش امام زین العابدین علیه السلام را که در بیماري سختي به سر مي برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید. امام حسین علیه السلام به تنهایي ، ساعاتي چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مي کرد گروهي را به هلاکت مي رسانید.هرگاه براي آن حضرت فرصتي به دست مي آمد، به خیمه ها بر مي گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بي پناه را تسلي مي داد و بار دیگر با آنان خداحافظي مي کرد. شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، براي آمادگي بیشتر بازماندگانش براي پذیرش شهادت آن حضرت بود. در یکي از خداحافظي ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردنش به سوي دشمن آورد و از آنها تقاضاي آب براي فرزند شیرخوار خود کرد، ولي سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادنش ، وي را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.امام حسین علیه السلام بدن غرقه به خون علي اصغر علیه السلام را به خیمه برگرداند و بار دیگر به مبارزه پرداخت . آن حضرت ، زخم هاي فراواني را در میدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحات به زمین افتاد.در آن حال نیز دشمنان رهایش نکرده و با ابزارهاي گوناگون ، از جمله تیر، نیزه ، شمشیر و سنگ بر بدنش ضرباتي وارد آوردند.سرانجام ، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمین افتاد و آماده مهماني خدا گردید.شمر بن ذي الجوشن ، با قساوت تمام به سوي بدن خونین آن حضرت رفت ، در حالي که رمقي در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولي اصبحي تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند. ب – پس از شهادت امام حسین علیه السلام: دشمنان اهل بیت پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یارانش ، دست از جنایات خویش برنداشتند، بلکه در این روز غم آلود جنایت هاي دیگري مرتکب شدند که به اختصار بیان مي کنیم : 1 - غارت خیمه هاسپاه عمر بن سعد، به ویژه دسته نابکار شمر، پس از شهادت امام حسین علیه السلام به خیمه هاي آن حضرت یورش برده و خیمه ها را غارت کردند و چهارپایان ، لباس ها، صندوق ها، اسلحه ها و خوراکي ها را به یغما بردند. آنان ، حتي حریم اهل بیت علیه السلام را مراعات نکردند و زیور و لباس هاي زنان را از آن ها ستاندند، به طوري که زنان اهل بیت علیه السلام به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایت کاري شمر و گروه نابکارش ‍ شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر، دستور داد که از غارت خیمه ها دست بردارند.( 5) از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذي الجوشن و گروهي از پیادگان ، از خیمه ها گذشتیم تا به علي بن الحسین علیه السلام رسیدیم که از شدت بیماري از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند: که این بیمار را هم بکشیم ؟من گفتم : سبحان الله چه بي رحم مردمید شما. آیا این کودک ناتوان را هم مي خواهید بکشید؟ همین بیماري که بر او عارض شده ، او را کافي است . به هر طریقي بود آنان را از کشتن علي بن الحسین علیه السلام بازداشتم ، ولي آن بي رحم ها پوستي را که آن حضرت بر آن خفته بود بکشیدند و به یغما بردند.(6) 2 – آتش زدن خیمه ها شمنان پس از غارت خیمه ها و به یغما بردن دارایي ها و اشیاي موجود بازماندگان ، خیمه ها را به آتش کشیدند. در این هنگام ، کودکان و زنان بي سرپرست ، از خیمه ها بیرون آمده و به بیابان هاي اطراف گریختند.راوي گفت : پس از غارت خیمه ها، آن ها را آتش زدند و بانوان مکرمات با سر و پاي برهنه در حالي که لباس هاي ایشان را ربوده بودند، از خیمه ها بیرون ریختند و صدا به شیون و گریه بلند نمودند و در حال خواري به اسیري رفتند.( 7) 3 - تاختن اسب بر پیکر شهیدان عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت : چه کساني آمادگي تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگي کردند که از آن جمله بودند: اسحاق بن حیاة حضرمي ، احبش بن مرثد و اسید بن مالک .این عده پس از نعل بندي اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیکرهاي پر از جراحت و بي سر شهیدان را در هم شکستند.(8) این گروه نابکار وقتي برگشتند، در نزد عبیدالله بن زیاد براي گرفتن جایزه خیانت و جنایت خویش ، از کار خود چنین تعریف کردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعبوب شدید الاسر؛ ما کسانیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدي که استخوانهاي سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم کردیم !عبیدالله بن زیاد، اعتنایي به آن ها نکرد و دستور داد که جایزه اندکي به آنها بدهند. این عده پس از قیام مختار بن ابي عبیده ثقفي (در سال 66 ه .ق در کوفه به سزاي اعمالشان رسیدند. به دستور مختار دست و پاي آنان را با میخ ‌هاي آهنین بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش ‍ از هلاکت شدنشان اعضا و اجزاي بدنشان از هم جدا شد.(9) 4 - ارسال سر مقدس امام حسین علیه السلام به کوفه عمر بن سعد در عصر عاشورا براي خوش خدمتي بیش تر و اعلام وفاداري به عبیدالله بن زیاد و خاندان بني امیه ، دستور داد سر بریده امام حسین علیه السلام را با شتاب به کوفه ببرند و عبیدالله بن زیاد را از پایان یافتن غائله کربلا با خبر گردانند. ماموریت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام با خولي بن یزید اصبحي و حمید بن مسلم بود. آنان شب به کوفه رسیدند. در آن هنگام دارالاماره نیز بسته بود. به همین جهت شب را در خانه خویش گذرانده و بامداد روز یازدهم سر مقدس امام حسین علیه السلام را نزد عبید الله بردند. سرهاي دیگر شهیدان را پس از بریدن و شست و شو دادن ، میان سرکردگان جنایت کار تقسیم کردند تا نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند و بدین وسیله به وي نزدیک شوند.(10) پی نوشت : 1- لهوف سید طاووس ، ص 114٫ 2- الارشاد، ص 451٫ 3- منتهي الامال ، ج 1، ص 349٫ 4- همان ، ص 362٫ 5- الارشاد، ص 468٫ 6- منتهي الامال ، ج 1، ص 399٫ 7- لهوف سید بن طاووس ، ص 150٫ 8- الارشاد، ص 469 و معالم المدرستین ، ج 3، ص 169٫ 9- ماهیت قیام مختار، ص 456٫ 10- نک : الارشاد، ص 470 ؛ معالم المدرستین ، ج 3، ص 173 و منتهي الامال ، ج 1، ص


:: بازدید از این مطلب : 99
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 

تاریخ این درس را تا همیشه با خود مرور خواهد کرد که از میان حسینیان و یزدیان، همواره این قافله حسینیان بوده‌اند که مانده‌اند و یزدیان سرانجامی جز ظلمت و تباهی نداشته‌اند.

خبرگزاری فارس: هلهله اشقیاء؛ از عاشورای 61 تا عاشورای 88

 

به گزارش فارس، به عاشورای 61 هجری که نگاه می کنی مدعیان اسلام را می بینی که بر امام زمان خود شمشیر کشیدند؛ امامی که خود با نامه‌هایشان او را برای رهبری جامعه دعوت کرده بودند.

وقتی امام حسین(ع) در روز عاشورا در مقابل لشکر دشمن ایستاد تا آخرین حجت ها را هم بر آنان تمام کند، خطاب به لشکر کوفه که حتی برخی از آنان را با اسم صدا می کرد، فرمود: مگر شما برای من نامه ننوشتید؟ و وقتی آنها کرده خود را انکار کردند، حسین، نامه هایشان را جلوی آنها انداخت و گفت خدایا تو شاهد باش که من حجت را بر این قوم تمام کردم.

پس نباید چندان تعجب کرد وقتی می‌خوانیم در عصر همان روز که دیگر دست این قوم به خون عزیزترین فرزندان رسول خدا آغشته بود، با هلهله و شادی و مست از ریختن خون فرزند زهرا(س) به سوی حرم او ریخته و خیامش را به آتش می کشند و به ناموس او بی حرمتی می کنند.

تاریخ در حال تکرار است، تکراری که این بار بعد از گذشت چهارده قرن، البته نتیجه‌ای متفاوت دارد.

تکرار از این جهت که بار دیگر مدعیان پیروی ازخط امام را نه فقط در مقابل راه امام، بلکه در برابر تمام داشته‌های شیعه قرار می دهد.

* پایکوبی وارثان یزید بر خیمه‌های عزا

سه سال قبل از این، عاشورای 1388 شمسی بعد از چند ماه ایجاد آشوب و بحران از سوی فتنه گران، از راه رسید.

در حالی که التهاب ناشی از اهانت به تصویر امام(ره) در مراسم 16 آذر همان سال توسط هواداران فتنه، هنوز فروکش نکرده بود، ماهواره‌ها و سایت‌های اینترنتی حامی فتنه، تاسوعا و عاشورای حسینی را هدف جدید جریان سبز معرفی کردند.

صبح روز عاشورای 1388 وقتی آحاد مردم عزادار با حضور در هیئت ها و تکایا مشغول سوگواری برای سید و سالار شهیدان بودند، فتنه گران نیز خود را آماده کرده بودند اما نه برای عزاداری برای سیدالشهدا بلکه برای به آتش کشیدن خیمه‌های عزای عزداران حسینی.

آنها خیابان های خالی را فرصتی مغتنم برای ایجاد آشوبی جدید یافتند اما نمی دانستند که مقابله با عزای حسینی، دودمان فتنه انگیزی آنها را بر باد خواهد داد.

اصحاب فتنه در آن روز با تمام توان در خیابان‌های خلوت مرکزی شهر گرد آمدند تا به تمام مردم مومن و متعهد ایران اسلامی نشان دهند که امام آنها نه حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) بلکه یزدیان زمان است، یزیدیان سال 1430 که اکنون تمام قوای اهریمی خود را به مصاف با نظام جمهوری اسلامی ایران آورده‌ بودند و رسما طرح خود برای براندازی نظام را در خیابان‌های تهران فریاد می‌زدند.

این افراد که به صورت سازماندهی شده بدون حمل هیچگونه ادوات مخصوص عزاداران و دسته‌جات عزاداری، نمادهای سبز را حمل می‌کردند، در پایتخت، از خیابان‌های اسکندری به سوی تقاطع خیابان توحید، میدان فردوسی به سمت میدان انقلاب، میدان امام حسین(ع)، پل چوبی، خیابان حافظ به سمت چهارراه کالج و چهارراه ولی‌عصر حرکت کردند و با اخلال در عبور و مرور عزاداران و مردمی که در تردد به سمت مجالس عزاداری بودند، شعارهای انحرافی سردادند.

جماعت موسوم به جنبش سبز به سرکردگی سران فتنه و اصلاحات در روز عاشورای 88 مرتکب اعمال، حرمت‌شکنی‌ها و جنایت‌هایی شدند که قلم از شرح و توصیف آن شرم دارد؛ از سوت و کف زدن در میانه میدان تا به آتش کشیدن پرچم‌های عزای حسینی و حمله به خیل عزادارن تنها گوشه‌ای از جنایت‌های فتنه‌گران در روز عاشورا بود.

حرمت‌شکنی و اقدامات سیاه فتنه‌گران در این روز تا حوالی ظهر که خیابان‌های مرکزی تهران به علت حضور عزاداران در مجالس سوگواری خلوت بود، ادامه یافت تا اینکه حضور خیل عظیم عزاداران در حوالی خیابان انقلاب، پل کالج، میدان فردوسی، خیابان و میدان ولیعصر تا حدی فتنه‌گران را پراکنده کرد.

این افراد که به چوب، چماق و سنگ مسلح بودند، پس از هر درگیری با نیروهای انتظامی و متفرق شدن، به خیابان‌های فرعی هجوم می‌آوردند و به تخریب اموال عمومی بویژه شکستن شیشه‌ها می‌پرداختند.

هر خودرویی را که گمان می‌کردند ارتباطی با نیروهای انتظامی و یا مردم مسلمان و عزادار دارد، با سنگ مورد حمله قرار می‌دادند.

در تقاطع کریمخان- حافظ، 2 خودروی پلیس را آتش زدند.

در مسیرهای اصلی مانند خیابان انقلاب و خیابان کریمخان اقدام به آتش زدن سطل‌های زباله و قرار دادن آنها در وسط خیابان کردند، بطوری که دود ناشی از این اقدام برخی خیابان‌ها را فراگرفت.

در میدان ولی عصر نیز اغتشاشگران با آتش زدن کیوسک نیروی انتظامی و یک خودروی پلیس به پایکوبی مشغول شدند.

در حاشیه میدان ولی‌عصر(عج) تهران نیز پرچم‌های مقدس یا زهرا(س) و یا حسین(ع) توسط حامیان فتنه پاره و به آتش کشیده شد.

همچنین ظهر روز عاشورا عده‌ای از حامیان فتنه، با حضور در میدان جمهوری اسلامی و مشاهده برگزاری نماز ظهر عاشورا، به عزاداران حسینی هجوم آورده و به سمت آنها سنگ‌پراکنی کردند که به مجروحیت تعدادی از عزاداران سیدالشهدا(ع) انجامید.

* دسته های عزای حسین(ع) می‌آیند

با نزدیک شدن به ظهر و انتشار خبر هتک حرمت روز عاشورا در هیئت‌های مذهبی و مساجد، عزاداران حسینی به خیابان‌های مرکزی تهران گسیل شدند.

شمار قابل توجهی از مردم نیز در تقاطع انقلاب- فلسطین تجمع کردند. این افراد با سردادن شعارهای انقلابی از جمله «لبیک یا خامنه‌ای لبیک یا حسین است» و سینه‌زنی، اقدامات خرابکارانه اغتشاشگران را محکوم کردند.

بعد از اذان ظهر، حوالی ساعت 14 با حضور گسترده نیروهای امنیتی و نیروی انتظامی، تعداد زیادی از اغتشاشگران بازداشت شدند و نیروهای انتظامی کنترل اوضاع را در خیابان انقلاب در دست گرفتند و مردم با سردادن شعارهای انقلابی به طرف میدان فردوسی راهپیمایی کردند.

راهپیمایان شعارهای «الله اکبر خامنه‌ای رهبر»، «حزب فقط حزب‌الله، سیدعلی روح‌الله»، «منافق حیاکن عاشورا را رها کن» و «مرگ بر منافق»، «حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی»، «ماشاء‌الله حزب الله»، «مرگ بر منافق»، «این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده»، «وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد ارتش عالم نتواند که جوابم دهد» را سر می‌دادند.

تعداد زیادی از بانوان عزادار حسینی(ع) نیز در خیابان حافظ به سمت تقاطع کالج راهپیمایی کردند.

راهپیمایان که پرچم‌های عزای حسینی و پرچم جمهوری اسلامی ایران را در دست داشتند، با سر دادن شعارهای انقلابی مانند «حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی» حرکت اغتشاشگران را محکوم کردند. همچنین گروه‌های مردمی با حرکت روی پل حافظ - جمهوری بر ضد اغتشاشگرانی که تعدادی از آنها در مسیر خیابان جمهوری بودند، شعار دادند. صدها موتور سوار نیز که پرچم‌های هیأت خود مرکب از «یاحسین»، «یا مهدی ادرکنی» و... را به دست گرفته بودند، بطور مستمر در خیابان انقلاب به گشت‌زنی پرداختند.

حدود ساعت 16 آرامش به خیابان‌های تهران بازگشت و نیروهای انتظامی در این خیابانها مستقر شدند تا کمتر از 72 ساعت بعد، بزرگترین اجتماع ملت ایران در طول سالهای اخیر در 9 دی شکل بگیرد تا پایانی باشد بر چند ماه فتنه‌انگیزی فتنه گران.

* عبرتهای عاشورای 88

با این حساب، یزدیان در طول تاریخ انقلاب اسلامی ما نیز یک بار در قامت منافقین، بار دیگر در قامت دشمنان برون مرزی ما و یک روز نیز در هیئت فتنه‌ و اغتشاش‌گر به میدان آمدند اما تاریخ گواهی می‌دهد که همه آنان از بین رفتند و آنچه که ماند ندای اسلام ناب و مانایی یاران عاشورایی حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بود.

قیام اباعبدالله‌الحسین(ع) و واقعه عاشورا، طبق آنچه که تاریخ به ما می‌گوید، رسواکننده فتنه‌گران و معاندان راه حق در طول تاریخ بوده است. تاریخی که البته در مسیر خود به انقلاب اسلامی ایران و یاران عاشورایی حضرت امام روح‌الله(ره) نیز رسید و در انطباق حرکت اینان با مسیر سرخ سیدالشهدا(ع)؛ نظاره‌گر برکات خط ترسیم شده توسط سالار شهیدان برای نظام برآمده از جمهوری اسلامی ایران شد.

"عاشورا" و فرهنگ‌های برآمده از آن در طول تمام سال‌های عمر نظام جمهوری اسلامی ایران در واقع تصفیه کننده خون انقلاب و زداینده کژی‌ها از ساحت ساختارهای نظام اسلامی بوده است.

جمهوری اسلامی ایران در سال 88، فتنه‌ای را به خود دید که غبارهای آن تنها به مدد توجه مردم ایران و شیعیان به فرهنگ عاشورا فرو نشست.

تاریخ در مقطع سال 88، کسانی را دید که باز هم در مقابل عاشورا ایستادند و حتی با تأسی به آل زیاد و آل مروان در روز حزن اهلبیت‌(ع) به شادمانی و پایکوبی پرداختند و به سمت له کردن ارزش‌های اصیل انقلاب اسلامی پیش رفتند اما باز هم این، خون بود که بر شمشیر پیروز شد و کوس رسوایی دشمنان راه حسین(ع) باز هم به صدا درآمد.

دشمنان مردم ایران از خارج از مرزها با این شادی کنندگان و پای کوبندگان در روز عاشورا ابراز همراهی کردند. از کمک‌های مالی دشمن به فتنه‌گران پرده‌های زیادی برافتاد و آنچه که سرانجام در ته کاسه سران فتنه و یاران یزیدی آنها ماند چیزی نبود جز آنکه مشخص شد تمام نسخه‌های آنها را سیا و موساد و اندیشکده‌های استکبار جهانی برایشان پیچیده‌اند.

بسیاری از اعوان و انصار فتنه با مشخص شدن جرم و گناه‌هایشان به زندان افتادند و جملگی به صورتی خودخواسته اعتراف کردند که قصدشان چیزی چز فروانداختن این نظام الهی که مولود فرهنگ عاشوراست؛ نبوده است.

اما ماجرا به همینجا ختم نشد و ملت ایران در یوم الله 9 دی ماه سال 88، در حرکتی خودجوش و عظیم به خیابان‌ها آمدند و برای همیشه به فتنه‌گران و دشمنان محرم و عاشورا اعلام کردند که از این راه دست برنخواهند داشت.

تاریخ این درس را تا همیشه با خود مرور خواهد کرد که از میان حسینیان و یزدیان، همواره این قافله حسینیان بوده‌اند که مانده‌اند و یزدیان سرانجامی جز ظلمت و تباهی نداشته‌اند.



:: بازدید از این مطلب : 76
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 6 آذر 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی

خبرگزاری فارس: با فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگواری شهدای کربلا، مردم متدین ولایت شمالی «بلخ»، شهر «مزارشریف» را با شعارها و پرچم‌های عزاداری محرمی کرده‌اند.

خبرگزاری فارس: فرهنگ اهدای خون بجای سنت قمه‌زنی/«مزار شریف» در سوگ حسین (ع) سیاه پوش شد
  •  
  •  
  •  

به گزارش فارس، همه ساله و با آغاز ماه محرم، فضای ولایت بلخ به ویژه شهر مزارشریف شور و حال و سیمای دیگری به خود می‌گیرد.

مردم مسلمان و دین‌مدار ولایت بلخ با سیاه‌پوش کردن مساجد، تکایا و محله‌های خود و با برپایی مراسم ویژه این ایام از قهرمانی‌ها و جان‌فشانی‌های شهدای کربلا تجلیل می‌کنند.

از ابتدای ماه محرم، مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) و برنامه‌های سخنرانی و مرثیه‌سرایی در تمام تکایا و مساجد ولایت بلخ با شور و حال وصف‌ناپذیری در حال برگزاری است.

در این روزها به دلیل رجوع مردم برای تهیه پرچم‌های عزا و نصب آن در سطح شهر و روی دیوار منازل بازار عرضه محصولات فرهنگی گرم شده است.

جوانان و نوجوانان با شور و علاقه خاصی در این شب‌ها در مراسم عزاداری شهدای کربلا شرکت می‌کنند.

همچنین شورای اخوت اسلامی ولایت بلخ که مرکب از علمای اهل تشیع و تسنن است، با انتشار اطلاعیه‌ای از مردم این ولایت خواسته است در ایام عزاداری امام حسین (ع) از هرگونه عملی که مغایر با ارزش‌های دینی قلمداد شود، جداً پرهیز کنند.

در این اطلاعیه از عزاداران مسلمان خواسته شده است از انجام اعمالی چون تیغ و قمه‌زنی و هدر دادن خون خود خودداری کرده و عمل نیکوی اهدای خون در بانک خون امام حسین (ع) را جایگزین آن کنند.



:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
 

توشعر//

گزیده ای از مثنوی بلند جناب حر(ره) که توسط حاج علی انسانی سروده شده است

 

ديد خود را در کنار نور و نار

با خدا و با هوي در گير و دار

گفت از چه زار و در وا مانده اي

کاروان راهي و درجا مانده اي

نيست اين در بسته راهت مي دهند

دو جهان با يک نگاهت مي دهند

غرقه خود را ديد و از بهر حيات

دست و پا زد سوي کشتي نجات

تائبم بگشا به رويم باب را

دوست مي دارد خدا توّاب را

اي سراپا آبرو خاکم به سر

پيش زهرا آبرويم را مبر

بعد از اين خشکيده بر لب خنده ام

بسکه از طفلان تو شرمنده ام

مهربان آلوده ام پاکم نما

زير پاي زينبت خاکت نما

ديد حر از پاي تا سر حُر شده

سنگ جسته گوهر خود ، دُر شده

رو به سويش کرد شاه عالمين

گفت با حر اينچنين مولا حسين

با سپاهت راه ، سد کردي به من

نيستي بد گر چه بد کردي به من

تو نبودي قلب پر غم داشتم

در سپاهم حُر تو را کم داشتم

ما پي امداد تو بر خواستيم

گر تو پيوستي به ما ، ما خواستيم

عذر کمتر جو که در اين بارگاه

عفو مي گردد به دنبال گناه

توبه را ما ياد آدم داده ايم

ما برائت را به مريم داده ايم

مُرده را ما خود مسيحا مي کنيم

درد را عين مداوا مي کنيم

نيستي در بين ما ديگر غريب

دوست مي دارم تو را مثل حبيب

سربلندي خصم دون پستت گرفت

خاک پاي مادرم دستت گرفت

گر چه صد جرم عظيم آورده اي

غم مخور رو بر كريم آورده اي

آب از سر چشمه ي تو گل نبود

سركشي از نفس بود از دل نبود

تو بدي كردي ولي بد نيستي

خوب دادي امتحان رد نيستي

گفت مس رفتم طلا بر گشته ام

نه طلا بل کيميا برگشته ام

از درش اکسير اعظم رفتم

يک نگه کرد و دو عالم يافتم

از ميان خيمه هاي بوتراب

يک صدا مي آيد آنهم آب آب

من نه باکم از هزاران لشکر است

ترس من از اشک چشم اصغر است



:: بازدید از این مطلب : 106
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی
 
 

 

محرمرجانیوز بر اساس ذائقه‌های مختلف خوانندگان هر روز فایل صوتی سه سخنران مطرح و برجسته کشور حجج اسلام پناهیان، دكتر رفيعي و هاشمی نژاد را که به صورت سلسله‌ای در ایام محرم ایراد کرده‌اند، منتشر می‌کند.

 

سخنان حجت‌الاسلم پناهيان با موضوع " تفوا فراتر از اخلاق" دانشگاه امام صادق عليه‌السلام شب پنجم، محرم90

 

 

 

 

سخناني حجت الاسلام دكتر رفيعي در شب پنجم محرم سال 90

 

 

سخنان حجت الاسلام هاشمي نژاد در شب پنجم محرم سال

:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علی


نفر

عمو نگاه صمیمانه پدر داری

شکسته بالی و اما هنوز پر داری


دوباره مثل فدیم یتیم خواهم شد

اگر هوای غریبانه سفر داری

 

اسیر هلهله سایه‌های شمشیری

هزار فتنه نیزه به دور و بر داری

به غیر این همه تیری که سینه‌ات دارد

چه زخم های عمیقی در کمر داری


اگر چه از نفس افتاده هیبت تیغت

ولی ببین دم آخر دو تا سپر داری

عمو به جان رقیه باور کن

میان این همه دشمن تو هم پسر داری

 

همین که دست من و جان تو به مو بند است

همین که سوی نگاهم نگاه تر داری

برای بردن پیراهن تو آمده اند

مخواه پیکر من را ز سینه برداری


شعر وحید قاسمی برای عبدالله بن حسن عليها السلام

 

از زبان عبدالله:

لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟

فاطمه گشته خونجگر، چند نفر به یک نفر؟

خواهر دل شکسته اش همره دختران او

زند به سینه و به سر ،چند نفر به یک نفر؟

 

بین زمین و آسمان جنت و عرش و کهکشان

پر شده است این خبر، چند نفر به یک نفر؟

حور و ملک به زمزمه وای غریب فاطمه

حضرت خضر نوحه گر، چند نفر به یک نفر؟

آه و فغان مادرش به قلب سنگین شما

مگر نمی کند اثر، چند نفر به یک نفر؟

عمو رمق ندارد و همه هجوم می برید

مرد نبوده اید اگر، چند نفر به یک نفر؟



:: بازدید از این مطلب : 83
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 30 آبان 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد